نماز عبادتي بزرگ
نماز، عبادتى بزرگ
شناخت معبود و آفريدگار، محبّت او را در دل ايجاد مي كند و اين محبّت، انسان را به پرستش و عبادت و اظهار كوچكى و تواضع در برابر عظمت او وا مىدارد.
نماز، جلوهاى از بندگى انسان در پيشگاه خدا و مظهر عبوديّت و عبادت است.
آنكه «بنده» آفريدگار است و اين بندگى را احساس مى كند و مى داند و باور دارد، در برابر او، مطيع است و در پيشگاهش سر بر خاك مى نهد و به سجده مى افتد و با وى راز مى گويد و نياز مى طلبد و آن خالق يگانه را كه سر رشته دارِ اوست، به عظمت و پاكى مى ستايد.
چرا عبادت؟
فلسفه آفرينش انسان، بندگى و عبادت و عبوديّت است. اين صريح كلام الهى در قرآن كريم است كه مى فرمايد: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» «۱»
جن و انس را، جز براى پرستش و بندگى خود نيافريدم.
اين حكمت و هدف والا، سرلوحه همه رسولان الهى نيز بوده است. در قرآن مىخوانيم: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِى كُلِّ امَّةٍ رَسُولًا انِ اعْبُدُوا اللّهَ وَاجْتَنِبُوا الطّاغُوت» «۲»
در هرامّتى پيامبرى برانگيختم كه (به مردم بگويند:) بنده خدا باشيد و از طاغوت بپرهيزيد.
ناگفته نماند كه اين بندگى كردن، سودى به خدا نمىرساند بلكه مايه عزّت و سعادت خود انسان است وگرنه خداوند بى نياز مطلق است:
من نكردم خلق تا سودى كنم بلكه تا بر بندگان جودى كنم
اگر معلّم به شاگردانش مى گويد: درس بخوانيد، نفع اين درس خواندن به خود آنان بر مى گردد و براى معلّم سودى ندارد.
ريشه هاى عبادت
۱. عظمت خدا
برخورد با يك شخصيت برجسته، انسان را به تواضع وا مىدارد، ديدار با يك دانشمند بزرگ، آدمى را به تكريم و احترام وا مى دارد، چون كه انسان در برابر عظمت و دانش آن شخصيت و اين دانشمند، خود را كوچك و كم سواد مى بيند. خداوند، مبدأ همه عظمتها و جلالهاست. شناخت خدا به عظمت وبزرگى، انسان ناتوان وحقير را به كُرنش وتعظيم در برابر او وامىدارد.
۲. احساس نياز و وابستگى
انسان، عاجز، نيازمند و ناتوان است و خداوند، در اوج بى نيازى و غناى مطلق، و سر رشته دار امور
انسانهاست. اين هم عاملى است، تا انسان در برابر خداوند «بندگى» كند.
۳. سپاس نعمت
توجه به نعمتهاى بى حساب و فراوانى كه از هر سو و در هر زمي نه ما را احاطه كرده، قوىترين انگيزه را براى پرستش پروردگار ايجاد مىكند. نعمتهايى كه حتّى پيش از تولّد شروع مىشود و در طول زندگى همراه ماست و در آخرت هم (اگر شايستگى داشته باشيم) از آن بهرهمند خواهيم شد. قرآن به اين نكته اشاره كرده و به مردم زمان پيامبر صلى الله عليه و آله مىفرمايد:
«فَلْيَعْبُدُواْ رَبَّ هذَا الْبَيْتِ الَّذِى أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَءَامَنَهُم مِّنْ خَوْف» «۳»
بايد خداى كعبه را عبادت كنند، خدايى كه آنان را از گرسنگى نجات داد و از ترس، ايمن ساخت.
۴. فطرت
در سرشت انسان، پرستش و نيايش وجود دارد. اگر به معبود حقيقى دست يافت، كه كمال مطلوب همي ن است، و اگر به انحراف و بيراهه دچار شد، به پرستش معبودهاى بدلى و باطل مىپردازد. بت پرستى، ماه و خورشيد پرستى، گوساله و گاو پرستى، نمونههايى انحرافى است كه وجود دارد، كسانى هم پول و مقام و همسر و ماشين و
مدال و … را مىپرستند.
انبيا آمدهاند تا فطرت را در مسير حق، هدايت كنند و انسان را از عبادتهاى عوضى نجات بخشند. حضرت على عليه السلام در مورد بعثت رسول خدا صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
«فَبَعَثَ اللّهُ مُحَمَّداً بِالْحَقَّ لِيُخرِجَ عِبادَهُ مِنْ عِبادَةِ الاوثانِ الى عِبادَتِهِ …» «۴»
خداوند حضرت محمّد صلى الله عليه و آله را برانگيخت، تا بندگانش را از «بتپرستى» به «خدا پرستى» دعوت كند.
روحِ عبادت در فطرت انسان نهفته است و اگر درست رهبرى نشود به عبادت بت و طاغوت مىگرايد. مثل مي ل به غذا كه در هر كودكى هست، ولى اگر راهنمايى نشود، كودك خاك مىخورد و لذّت هم مىبرد. بدون هدايت صحيحِ اين گرايش فطرى نيز، انسان به عشقهاى زودگذر پوچ يا پرستشهاى بى محتواى انحرافى دچار مىشود.
راز نماز، ص: ۱۷
چگونه عبادت كنيم؟
مگر نه اينكه نشانى هر خانه را بايد از صاحب خانه گرفت؟ و مگر نه اينكه در هر ضيافت و مهمانى، بايد نظر مي زبان را مراعات كرد؟
عبادت، حضور در برابر آفريدگار است و نشستن بر سر مائدههاى معنوى كه او براى «بندگان» خود فراهم كرده است.
پس، چگونگى عبادت را هم از او بايد فراگرفت و به دستور او عمل كرد و ديد كه او چه چيز را عبادت دانسته و عبادت را به چه صورت از ما طلبيده است؟
غير از شكل ظاهرى عبادات، به خصوص نماز كه بيشتر در چگونگى آن سخن خواهيم گفت، محتواى عبادت را بايد از ديد اولياى دين و متن مكتب شناخت و به كار بست.
بهترين عبادتها آن است كه:
۱. آگاهانه باشد.
دو ركعت نمازِ انسان آگاه و دانا، از هفتاد ركعت نماز شخص نادان برتر است. و عبادت كننده ناآگاه، همچون الاغ آسياب است كه مى چرخد ولى پيش نمى رود. «۵»
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: كسى كه دو ركعت نماز بخواند و بداند با كه سخن مى گويد، گناهانش بخشيده
مىشود. «۶» در اين صورت است كه نماز، معراج روح مى شود و عامل بازدارنده از فساد و موجب قرب به خدا مى گردد.
۲. عاشقانه باشد.
آنچه موجب نشاطروح در عبادت مى شود وعابداز پرستش خود لذّت مىبرد، عشق به اللّه و شوق به گفتوگوى با اوست.
عبادتهايى بى روح و از روى كسالت و سستى و خمودى، نشانه نداشتن شور و شوق نيايش و نجوا با پروردگار است. در دعا مىخوانيم:
«… وَ اجْعَلْ نِشاطِى فى عِبادَتِكَ» «۷»
خداوندا! نشاط مرا در عبادت خودت قرار بده.
آنان كه از عبادت لذّت نمى برند، همچون بيمارانى هستند كه از غذاى لذيذ، لذّت نمى برند.
اگر اين شوق وعشق باشد، ديگر چندان نيازى به تبليغ، تشويق و تحريك از بيرون نيست، بلكه انگيزه درونى انسان را به عبادت وامىدارد و آنگونه كه براى ديدار شخصيت معروف ومحبوبى، لحظه شمارى مى كنيم واز آن ديدار، مسرور مىشويم، از عبادت هم به وجد و نشاط مى آييم.
راز نماز، ص: ۱۹
براى عاشقان، شنيدن صداى «اذان» اعلام فرا رسيدن لحظه ديدار است. پيامبر اسلام به بلال مىفرمود: «ارِحْنا يا بلال» «۷»
اى بلال! ما را از غم و تلخى نجات بخش. اين شوق زايدالوصف آن حضرت را به نماز مى رساند.
۳. خالصانه باشد.
هيچ چيز همچون «ريا» و خودنمايى و مردم فريبى، آفت عبادت نيست. از طرف ديگر، هيچ چيز چون خلوص، ارزش آفرين عبادت و نماز نيست. البتّه داشتن اخلاص در عبادت بسيار دشوار است، و دل و جان را از تهاجم وسوسههاى ابليسى رهاندن، رنجى بزرگ دارد و همتى بلند و ارادهاى نيرومند مى طلبد. عبادت تا خالص نباشد، در درگاه الهى پذيرفته نيست و تنها پيشانى بر زمي ن سودن و قرائت صحيح داشتن و در صف اوّل جماعت ايستادن و … ملاك نيست. بايد نماز و بندگى از رنگِ ريا پاك و به رنگِ الهى «صبغةاللّه» «۸»
آراسته باشد تا به خدا برسد. تعبير قرآن چنين است:
«وَمَآ أُمِرُواْ إِلَّا لِيَعْبُدُواْ اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ» «۹»
هيچ دستور عبادى براى مردم نيامده مگر آنكه امر به اخلاص در آن شده است.
راز نماز، ص: ۲۰
۴. خاشعانه باشد.
خشوع، حالت قلبى انسان در عبادت و نتيجه توجّه كامل به مقام بندگى در آستانِ الهى است. آنكه نياز و عجز خود را مىداند و عظمت و كمال الهى را مى شناسد و در عبادت، خود را در برابر آن خداى بى همتا و آگاه مى يابد. حالتى متناسب با اين «حضور» پيدا مى كند، در اين حالت قلب، خاشع مىشود، نگاه افتاده مى گردد و توجّه از هر چيز ديگر بريده و به معبود متوجّه مى شود.
قرآن در توصيف مؤمنان و عبادتشان مىفرمايد:
«الَّذِينَ هُمْ فِى صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ» «۱۰»
در نمازشان خاشعاند.
اين حالت، محصول آن توجّه است. در حديث مى خوانيم:
«اعبُدِ اللّهَ كَأَنَّكَ تَراهُ» «۱۱»
خدا را چنان عبادت كن كه گويا او را مىبينى.
«فَصَلِّها لِوَقتِها صَلاةَ مُوَدَّعٍ» «۱۲»
چنان نماز را در وقت خودش بخوان كه گويا آخرين نماز است.
يعنى همواره اين حالت را داشتن كه گويا فقط براى همين يك نماز، فرصت باقى است.
راز نماز، ص: ۲۱
۵. مخفيانه باشد.
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «اعظَم العبادة اجراً اخفاها» «۱۳»
پاداش عبادتى بيشتر وبزرگتر است كه مخفى تر باشد. اين براى آن است كه عبادت (به خصوص عبادتهاى مستحب) در حضور جمع، زمينه بيشترى براى تظاهر وريا دارد.
البتّه اين در مواردى است كه اسلام، خود امر به عبادت آشكار نكرده باشد، همچون نمازجماعت در مسجد كه از نماز فرادى در خانه برتر است.
شيطان، دشمن رستگارى انسان است و سوگند خورده است كه همواره در راه انسان، چاه گمراهى بكند و پرتگاه گناه پديد آورد و انسان را مانند خودش جهنّمى كند. از اين رو، براى تباه ساختن عمل انسان، دام مى گسترد و عبادت او را فاسد مىكند. يا از راه ريا و خراب كردن نيّت.
يا پديد آوردن عُجب و خودپسندى به خاطر عبادت. يا از طريق سلب توفيق از انسان. يا از راه كشاندن به گناه، كه موجب تباه شدن و هدر رفتن زحمت انسان در طريق بندگى مىشود. همچونكشاورزى كه محصول زحمتهاى طاقت فرسايش، با جرقهاى مىسوزد و دود مى شود، و يا جامى از آب زلال كه با افتادن حشره يا ريختن خاك در آن، آلوده مىشود.
(۱). ذاريات، آيه ۵۶
(۲). نحل، آيه ۳۶
(۳). قريش، آيه ۳- ۵
(۴). نهج البلاغه، خطبه ۱۴۷
(۵). سفينةالبحار، ج ۲، واژه «عبد»
(۶). وافى، ج ۲، ص ۱۰
(۷). دعاى هفتم از مناجات خمسةعشر
(۸). محجّةالبيضاء، ج ۱، ص ۳۷۷
(۹). بقره، آيه ۱۳۸
(۱۰). بيّنه، آيه ۵
(۱۱). مؤمنون، آيه ۲
(۱۲). مصباحالشريعه، ص ۸
(۱۳). بحارالانوار، ج ۸۴، ص ۲۳۳
(۱۴). بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۲۵۱
منبع: كتاب اسرار نماز، حجةالاسلام والمسلمين قرائتي