رآليسم=رئاليسم؛واقع گرايي
رئاليسم را مكتب واقع گرايي يا حقيقت گرايي ميگويند. اين مكتب طغياني بود بر عليه تخيّل و هيجان و خيال پردازي (ايدآليسم) كه با پشت سر گذاشتن مكتب «رومانتيسم» به وجود آمد. ابتدا رئاليسم در عرصه ي نقاشي نمود پيدا كرد و (گوستاو كوربه ۱۸۱۹-۱۸۷۷) نقاش پيشواي رئاليسم ميگفت«هدف هنر براي هنر، بيهوده و پوچ است» و در حالي كه آثارش را رومانتيك ها تحقير ميكردند به دفاع از خود برخاست، نمايشگاهي ترتيب داد كه از سال ۱۸۴۸ تا ۱۸۵۰ ادامه داشت و بالاخره به پيروزي «كوربه» منجر گرديد، پيروزي كوربه نويسندگان را برانگيخت كه رئاليسم را تجربه كنند، اگر چه نامي از اين نويسندگان در حال حاضر در مكتب رئاليسم نميباشد، و نام نويسندگان بزرگ بعدي نام اين ها را پوشاند و در حقيقت نويسندگان متوسطي مثل: شانفلوري و مورژه و دورانتي نويسندگان اوليه رئاليسم هستند، شانفلوري همه اشكال و انواع نويسندگي را كه تا آن زمان وجود داشت انكار كرد و به نويسندگاني از قبيل اوژن سو و آلكساندر دوما كه به واقعيت زندگي بي اعتنا بودند حمله كرد و رمان هاي شاعرانه به سبك«ژرژسان» را هم كه لحني احساساتي داشتند نفي نمود و در «مانيفست رئاليسم» نوشت: عنوان رئاليست به من نسبت داده ميشود همانطور كه عنوان«رومانتيك» را به نويسندگان و شاعران سال ۱۸۳۰ اطلاق ميكنند، در اين ميان فقط روش «بالزاك» را ميپسنديد.
مبناي فكري اين مكتب را به نوعي ميتوان بي طرفي هنرمند دانست، هنرمند موضوعي را از واقعيات دور و بر خود ميگيرد و آن را عيناً بازگو ميكند- بالزاك فرانسوي- جرج اليوت انگليسي و ويليام دين هاولر آمريكايي را در ادبيات از پيشروان اين مكتب ميدانند.
اگر چه تعداد هنرمندان اين مكتب زيادند و در خصوص پاره اي اختلاف نظر وجود دارد اما به طور خلاصه ميتوان به بالزاك، گوستاوفلوبر، چارز ديكنز، هنري جيمز، تئودور درايزر آمريكايي، جان اشتنبك، ارنست همينگوري و ويليام فاكنر و تولستوي (روسي) اشاره كرد.
رآليست به كسي گفته ميشود كه در حد امكان سعي دارد حقيقت و واقعيات را نمود بدهد و خود را با واقعيات جهان، محيط و جامعه وفق بدهد.
اگر چه رآليست ها مكمل و دنباله رو رمانتيك ها به حساب ميآيند اما به نوعي ميتوان گفت كه رآليست ها روش و سبكي ضد و مخالف رومانتيسم ارائه نمودند.
در هنر و ادبيات «رآليسم» سبك و روشي بود كه در برابر آيداليسم قد علم كرد و هدف نزديك كردن تخيل به واقعيت بود، در ايدآليسم تخيل حاكم است و «رآليسم» ميكوشد كه حقيقت و واقعيت به رخ كشيده شود، در حقيقت رآليسم ها دنباله رو هاي رمانتيك هاي اوليه اند كه سعي آنها براين بود كه تصور واقعي حيات بشر را شرح دهند. اولين نويسنده اي كه پيشقدم سبك «رآليسم» شد «بالزاك» در فرانسه بود.
بالزاك با خلق «كمدي بشري» زندگي واقعي و روزمره ي مردم عصر خود را به رشته ي تحرير در آورد و نويسندگان ديگري نيز دنباله كار بالزاك را گرفتند و آثاري در اين زمينه به وجود آوردند، مثل: چارلز ديكنز در انگلستان و داستايوسكي در روسيه.
«فلوبر» در دنباله ي راه «بالزاك» شاهكار معروف «مادام بوواي» را خلق كرد و به تكميل سبك بالزاك پرداخت و اصول و قواعدي براي اين سبك ارائه داد. «فلوبر» معتقد بود كه در هنر نبايد بيش از آنچه خدا خود را در عالم طبيعت تجلي ميدهد خويشتن را در آثارش بنماياند.
رآليست ها ميگفتند كه افسانه نويس رآليست بايد شخصاً به جامعه اي كه قصد وصف آن را دارد وارد شود مسايلي را كه ميخواهد بنويسد آنهارا احساس كند و در دهان قهرمان خود بگذارد، رآليسم كم كم در تمام ابعاد هنري ظاهر شد و هنرمندان زيادي در زمينه هاي مختلف هنري آثاري به وجود آوردند.
نويسندگان رآليسم بعد ها به دو دسته تقسيم شدند.
دسته اول كه معتقدان:« هنر براي هنر» ناميده ميشوند و بر اين انديشه اند كه:
هنر شرافت و اهميت ذاتي دارد و اين «نفس هنر» است كه مطلوب ميباشد، فلوبر مشهورترين نماينده اين دسته است.
دسته دوم را كساني شامل ميشوند كه «هنر براي فايده»را مد نظر دارند و ميگويند كه: هنر وسيله استفاده در رسيدن به مطلوب ديگر است.
«فلوبر» نماينده دسته اول ميگويد: زيبايي حقيقي را نتوان يافت مگر در چيزي كه هيچ مصرفي نداشته باشد، فلوبر و ديگر رهبران دسته اول عقيده دارند، هنر بايد آيينه وار مناظر حيات را بدون كم و زياد و دخل و تصرف بنماياند.
«پرودن» فيلسوف معروف كه پيشواي دسته دوم به شمار ميرود با عقيده «فلوبر» مخالف و بر اين باور است كه هنر بايد بر پايه علم استوار باشد تا «طبيعت ما را از لحاظ تكامل مادي و معنوي نوع انسان به خوبي بنماياند».
از مشخصه هاي رآليست هاي «هنر براي هنر» در نگارش: ظريف نويسي، تركيب جمله هاي آهنگ دار و محكم و بكار بردن اصطلاحات قاطع ميباشد و رآليست هاي «هنر براي فايده» در نگارش، از زبان هركس سخن ميگويند و همان عبارات و اصطلاحات را مورد استفاده قرار ميدهند كه اشخاص بدان تكلم مينمايند.
منبع: کتاب فرهنگ تفسیری ایسم ها