بسم الله الرحمن الرحیم
مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین استاد ناصری راد (این مصاحبه به همت وبسایت نجات از حلقه صورت گرفته است) در پاسخ به نوشتار حلقه افسون و افسانه نیست
- سلام علیکم استاد
علیكم السلام و رحمة الله
- مطلع شدیم كه كتاب «حلقه افسون و افسانه نیست» دوباره تجدید چاپ شده است. آیا مطلع هستید كه نقد شما از طرف حلقهایها پاسخ داده شده و كتابی با عنوان «حلقه افسون و افسانه نیست» را در فضای مجازی منتشر نمودهاند؟
بله، از این خبر مطلعم، اما تاكنون فرصتی مناسب دست نداده تا به بررسی تمام این كتاب بپردازم.
- پاسخهای این كتاب را بر نقد خود چگونه میبینید؟
در ابتدا لازم است درباره كتاب «افسون حلقه» توضیحاتی عرض كنم. این توضیحات میتواند برای قضاوت درباره كتاب «حلقه افسون و افسانه نیست» كمك كند.
«افسون حلقه»، تنها یكی از نقدهایی است كه بر عرفان كیهانی نوشته شده است. اطلاع دارید كه تاكنون نقدهای دیگری نیز در این زمینه نوشته شده است. البته عرفان كیهانی منتقدان فراوانی دارد كه برخی از آنان متخصصانی هستند كه حتی در ابتدا از عرفان كیهانی حمایت كردهاند ولی با مشاهده انحرافات این فرقه، از آن روی برتافته و در صف منتقدان قرار گرفتهاند.
بنده هم از ابتدا قصد نوشتن نقد به صورت كتاب نداشتم. قبل از نگارش «افسون حلقه»، در زمینه بررسی و نقد عرفانهای كاذب مطالعه و تحقیق داشتم و در ادامه مطالعات، با كتاب عرفان كیهانی (حلقه) آشنا شدم. چند بار كتاب را مطالعه كردم و به نظرم رسید مطالب مبهم زیادی دارد. اما نكته جدیتر این بود كه برخی مطالبش با آیات قرآن تناقض دارد در حالی كه در مقدمه كتاب تصریح شده بود كه این عرفان یك عرفان ایرانی و اسلامی است. این ادعا با آن مطالب سازگار نبود. لذا اولین بار مقاله «تناقض عرفان كیهانی با آیات قرآن» را نوشتم كه در اردیبهشت ۱۳۸۹ در اینترنت منتشر شد. بعد از آن با كتاب «انسان از منظری دیگر» نیز آشنا شدم و به نظرم آمد عرفان كیهانی ریشههایی در عرفانهای كاذب دارد؛ یعنی مبانی و آموزههایی را از آنها گرفته است؛ مثلا بحث كالبدها و بحث انرژی كه در یوگا مطرح است در آن آمده است، بحث كارما كه در ادیان هندی مانند بودا و هندو و در عرفانهای كاذبی كه ریشه در ادیان هندی دارند (مانند كریشنا مورتی، اكنكار و غیره) در آن آمده است و ریشههایی در دیدگاههای فلسفی غرب مانند ایدهآلیسم دارد. همچنین از پزشكی و درمان سخن میگوید و مطالبی از فیزیك كوانتوم (مانند جهانهای موازی) و نیز تصوف (مانند بحث أنا الحق و غیر آن) در آن آمده و خلاصه همه چیز را به هم داده است. لذا تصمیم گرفتم نقدها ادامه پیدا كند. اما از آنجا كه كتاب «عرفان كیهانی (حلقه)»، هم اولین كتابی بود كه از این عرفان چاپ شده و هم حاوی اساسنامه این عرفان بود تصمیم بر این شد كه محور نقدها همین كتاب باشد. از این رو در ماههای بعد دو یا سه مقاله دیگر در اینترنت منتشر شد. اگر كسی پیگیری كند میتواند این مقالات را پیدا كند. بعدا این مقالات، گردآوری شده و با افزودن تغییرات و نقدهای دیگری به آنها و ساماندهی مطالب، به صورت كتاب «افسون حلقه» منتشر شد. بنابراین:
اولا) كتاب «افسون حلقه» با سفارش و سرمایه هیچ شخص یا نهادی نوشته نشده و اثری كاملا مستقل است. به همین جهت اخذ مجوز چاپ این اثر ماهها به طول انجامید و علتش این بود كه قبل از این كتاب، برای پایهگذار عرفان كیهانی پرونده تشكیل شده بود، در حالی كه مجوز چاپ یك كتاب معمولا در مدت یك تا دو هفته صادر میشود. اما شگفت است كه نویسنده «حلقه افسون و افسانه نیست» با دروغی آشكار كه معلوم نیست خودش آن را ساخته یا از دیگران گرفته، چند بار این اثر را سفارشی خوانده است؛ مثلا میگوید:
نگرانی جدی او [یعنی نویسنده «افسون حلقه»] و سفارشدهندگان كتاب «افسون حلقه» از محبوبشدن درمانگر است.۱
یا میگوید: «كسانی كه برای نگارش این نقد سخیف، مزدی برای وی تعیین كردهاند…؟!»۲
ثانیا) نویسنده «افسون حلقه» تنها به عنوان یك تلاش علمی در راستای مبارزه با عرفانهای كاذب، اقدام به نوشتن كتاب «افسون حلقه» كرده و هیچ غرض دیگری نداشته است. آنچه در «افسون حلقه» آمده موشكافی اساسنامه عرفان كیهانی و یادآوری مبهمات فراوانی است كه در این كتاب آمده است۳ و حتی نویسنده «حلقه افسون و افسانه نیست» خودش در برخی موارد به مبهمبودن مطالب این كتاب اشاره میكند.۴ ممكن است برخی نقدهای «افسون حلقه» بر اثر یك برداشت نادرست باشد ولی غرضی در كار نبوده است، اما نویسنده «حلقه افسون و افسانه نیست» به دروغ، بارها به نویسنده «افسون حلقه» نسبت غرضورزی میدهد و با جوسازی و روحیه انتقامجویانه بارها نسبتهای بیپایه و ناروایی نثار میكند۵ كه اصلا با فضای نقد علمی سازگار نیست.
ثالثا) میدانید كه كتاب عرفان كیهانی اولین بار در سال ۱۳۸۴ چاپ و منتشر و در سالهای بعد تجدید چاپ شده است و كتاب «انسان از منظری دیگر» اولین بار در اسفند ۱۳۸۶، و كتابهای «چند مقاله»، «بینش انسان»، «انسان و معرفت» در سال ۱۳۸۹و «موجودات غیر ارگانیك» در سال ۱۳۹۰ چاپ شدهاند.۶ بنابراین كتاب «عرفان كیهانی (حلقه)» به مدت دو سال، تنها كتاب این عرفان بوده و اگر مبهمات و مشكلاتی دارد منابع دیگری برای رفع این مشكلات و مبهمات وجود نداشته است. از سوی دیگر، ارجاعات نویسنده «حلقه افسون و افسانه نیست» نشان میدهد از همه بیشتر، از كتاب «انسان و معرفت» (چاپ ۱۳۸۹) برای رفع مبهمات كتاب «عرفان كیهانی (حلقه) استفاده كرده است. حال اگر فرض بگیریم كه تمام مطالب كتاب «انسان و معرفت»، شفاف و درست باشد (كه البته چنین نیست) باید پرسید از زمان چاپ كتاب «عرفان كیهانی» (سال ۱۳۸۴) تا زمان چاپ كتاب «انسان و معرفت» كه پنج سال فاصله است و كتاب عرفان كیهانی بارها چاپ و منتشر شده چه كسی پاسخگوی آموزههای مبهم و آسیبزای این عرفان بوده است؟!
نكته دیگر در این باره این است كه نویسنده «حلقه افسون و افسانه نیست» اصرار دارد نشان دهد نویسنده «افسون حلقه» همه منابع عرفان كیهانی را در دست داشته و از روی غرضورزی به آنها استناد نكرده است، در حالی كه چنین نیست و نویسنده «افسون حلقه» تنها همان منابعی را در دست داشته كه در بخش منابع كتاب «افسون حلقه» به آنها اشاره كرده است. لذا نویسنده «افسون حلقه»، كتاب اساسنامه عرفان كیهانی را كه طی چند سال (از سال ۱۳۸۴ تا ۸۶ كه انسان از منظری دیگر چاپ شده و یا ۸۹ كه انسان و معرفت چاپ شده) تنها اثر عرفان كیهانی بوده اثری مستقل دانسته و به نقد آن همت گماشته است و البته از كتاب انسان از منظری دیگر هم استفاده كرده است اما چون قلمرو تحقیق، همان كتاب عرفان كیهانی بوده، نه «كتاب انسان از منظری دیگر» مورد نقد قرار گرفته و نه به انحرافاتی كه در گفتههای صوتی و تصویری به جای مانده از پایهگذار عرفان حلقه پرداخته است و نه درباره اقدامات بیرونی طرفداران عرفان كیهانی در جامعه، اشارهای شده است. بله، كتاب «بینش انسان» تقریبا در هنگام تنظیم «مقدمه» كتاب «افسون حلقه» به دستم رسید كه در این مقدمه، با تعبیر «و اخیراً بینش انسان» به آن اشاره شده است. نویسنده «حلقه افسون و افسانه نیست» توجه كافی به این جمله در مقدمه «افسون حلقه» نداشته است كه آمده: «بنیانگذار این مكتب تاكنون سه كتاب با نامهای «عرفان كیهانی»، «انسان از منظری دیگر» و اخیراً «بینش انسان» به چاپ رسانده است.» ص ۱۰
لذا نویسنده «افسون حلقه» برای دوری از غرضورزی، از تمسك به عوامل بیرون از قلمرو تحقیق خود پرهیز كرده و نه به انواع انحرافات عرفان حلقه و مشكلاتی كه برای جامعه به وجود آورده اشاره كرده است و نه به حامیان عرفان كیهانی تعرضی كرده است؛۷ و همینطور توهینها و قضاوت۸ هایی نظیر آنچه نویسنده «حلقه افسون و افسانه نیست» مرتكب شده نیز انجام نداده است. اما میبینیم كتاب «حلقه افسون و افسانه نیست» بیمحابا و افسارگسیخته، متعرض كسانی شده كه هیچ دخالتی در نگارش «افسون حلقه» نداشتهاند. وی تنها در دیباچه كتابش (صرف نظر از آنچه در متن كتاب آمده است) میگوید:
۱- «هنوز هم مهر تأیید عرفان در دست كسانی است كه با ذهنی غریب و دلی غریبتر، عرفان را تنها در كسوت اجتهاد فقهی و در تعاریفی مغایر با حقیقت آن، میپذیرند و یادوارهی عرفا را ننگ میشمارند.» ص ۱۰
۲- با اشاره به محكومیت محمدعلی طاهری و به نوعی، خردهگیری و بلكه اتهام نسبت دستگاه قضایی میگوید:
«هماكنون با قرائت ناصحیح تفكرش، محكوم به حكمی بَدَوی و غیر عَلَوی است.» ص ۱۱
۳- با تعرض نسبت به سایر منتقدان و نیز رسانههای داخلی میگوید: «سنجش آراء معنوی صاحبان اندیشه، به دانشجویان و طلبههای جوانی سپرده شده است كه بدون صلاحیت علمی كافی، در مسند قضاوت فرهنگی و تعیین رفتارهای امنیتی نشستهاند و در تمام چند سال گذشته، گاه مأمور و معذور و گاه شكستخورده و كینهتوزانه، نائرهی غضب خود را بر اندام ناموزون اسباب گوناگون رسانهای دمیدهاند…» ص ۱۲
و میگوید: «نوع گزارشات ارائهشده در رسانههای دولتی و سطح كتابهای نهچندان بهداشتی مؤسسهی بهداشت معنوی، حاكی از آن بود كه نقدی جدیتر از كتاب «افسون حلقه» بر عرفان كیهانی(حلقه) وجود ندارد.» ص ۱۲
این در حالی است كه نگارنده «افسون حلقه» در همان زمان نگارش كتاب، به برخی حامیان عرفان حلقه۹ هم توجه داشت اما متعرض آنان نشد.
این گونه بیان از نویسنده «حلقه افسون و افسانه نیست»، نشاندهنده حاكمیت احساسات و كینه بر روح و روان اوست. حال با توجه به این گونه جملات و مانند آنها باید نویسنده «افسون حلقه» را مغرض دانست یا نویسنده «حلقه افسون و افسانه نیست» را؟! حاصل این كه، تلاش برای اثبات این كه نویسنده «افسون حلقه» غرضی جز نوشتن نقد علمی داشته، تلاشی غیر علمی و اتهامی ناعادلانه و باعث منحرفكردن ذهن خوانندگان است. لذا بنده به خوانندگان كتاب «حلقه افسون و افسانه نیست» پیشنهاد میكنم كتاب «افسون حلقه» را نیز مطالعه كنند و خودشان قضاوت نمایند.۱۰
البته ذكر این نكته خوب است كه در برخی نوشتهها طرفداران عرفان حلقه بویژه شخص پایهگذار آن، خود را نقدپذیر نشان میدهند اما تعجب است كه اینگونه در برابر نقدها بیتابی میكنند.
حال برگردیم به سؤال شما كه فرمودید: پاسخهای این كتاب را بر نقد خود چگونه میبینید؟
در مجموع، كتاب «حلقه افسون و افسانه نیست» دارای نقاط مثبت و نقاط منفی است. یك نقطه مثبت آن این است كه نویسنده، سعی كرده بر خلاف كتابهای اصلی عرفان حلقه، حداقل، برخی مطالبش را مستند نوشته و مشخص كند از كجا گرفته است. نقطه مثبت دیگر این كه نویسنده تلاش كرده روشی عالمانه پیش بگیرد و با تحقیق با موضوع برخورد كند، هرچند این رویكرد به علت غلبه احساسات و كینه، در همه جای نوشته وی جاری نیست. نقطه مثبت دیگر این كه تلاش كرده كتاب «افسون حلقه» را وارسی دقیق كند؛ هرچند برخی یا بیشتر این وارسیها با بیدقتی و گاهی قضاوت عجولانه همراه است و وی نتوانسته مقصود «افسون حلقه» را به خوبی دریابد. مهمتر این كه قضاوتهایش بیطرفانه و بدون غرضورزی نیست.
با این حال، این كتاب نقاط منفی فراوانی دارد؛ از جمله: بیتوجهی به ارجاعات «افسون حلقه» در پاورقیها، بیدقتی و شتابزدگی در قضاوت، قضاوتهای نادرست، استفاده مكرر و بیشمار از توهین و استهزا، اتهامات بیاساس نسبت به نویسنده افسون حلقه، توهین به دیگران، بیتوجهی به نقطه مركزی اشكال «افسون حلقه» بر عرفان كیهانی. در اینجا به یك نمونه از موضوعات مطرحشده در این كتاب كه نشاندهنده برخی از نقاط منفی این كتاب است اشاره میكنم:
موضوع ریاضت
میدانید كه عنصر «ریاضت» در عرفان عملی، از جایگاهی ویژه برخوردار است تا جایی كه برخی گفتهاند: « طریقت، ریاضت کشیدن بر طبق شریعت است»۱۱ و برخی درباره آن تعبیر «یكی از عناصر عمده عرفان عملی»۱۲ یا «یكی از عناصر محوری عرفان عملی»۱۳ و مانند آنها را به كار بردهاند. اما در عرفان حلقه، ریاضت به طور كلی نفی میشود و از تفكیك میان ریاضت منفی و ریاضت مثبت، صحبتی نمیشود.
در كتاب «افسون حلقه» (ص ۲۵ و ۲۶) توضیحاتی كوتاه درباره ریاضت به عنوان یكی از شاخصهای عرفان اسلامی آمده است. هدف نیز این بوده كه با این بحث، یكی از تفاوتهای عرفان حلقه با عرفان اسلامی بیان شود (هرچند در «افسون حلقه» به این تفاوت تصریح نشده است)؛ چرا كه در عرفان حلقه، ریاضت به طور مطلق نفی شده و شرط سلوك عرفانی نیست. به هر حال در «افسون حلقه» چند نكته درباره ریاضت آمده است كه نویسنده «حلقه افسون و افسانه نیست» بر آنها خرده میگیرد. مطالب وی در این موضوع، نقاط منفی فراوانی دارد، از جمله این كه وی: ۱) دچار شتابزدگی و بیدقتی است و برداشتهای نادرست دارد،۲) اطلاعات كافی درباره موضوع ریاضت در دیدگاه صاحبنظران و در عرفان عملی ندارد و یا اگر اطلاع دارد طفره میرود و۳) مشتاق اتهامزدن به نویسنده «افسون حلقه» است. در اینجا نكاتی را كه در «افسون حلقه» آمده و نویسنده بر آنها خرده میگیرد، همراه با بررسی دیدگاه وی عرض میكنم:
نكته اول)
اولین نكته در «افسون حلقه» درباره ریاضت این است كه: «در عرفان اسلامی «ریاضت» و «مجاهده»، عنصری محوری است.» (ص ۲۵)
در این عبارت دو مطلب وجود دارد:
مطلب اول این كه ریاضت، عنصری محوری در عرفان عملی اسلامی است.
این مطلب از كتاب «اصول و مبانی عرفان نظری»، گرفته شده است.۱۴ گفتنی است آقای دكتر یحیی یثربی نیز تعبیر «یكی از عناصر عمده عرفان» را درباره ریاضت به كار برده است.۱۵
مطلب دوم این كه «ریاضت» با «مجاهده» یكی است.
اگر به منابع عرفان اسلامی مراجعه كنید موارد فراوانی وجود دارد كه ریاضت و مجاهده (یا جهاد) را برای بیان یك حقیقت به كار میبرند و در موارد فراوان، تعبیر «مجاهده و ریاضت» یا «ریاضت و مجاهده» برای اشاره به یك حقیقت، مشاهده میشود.
كافی است به نرم افزارها یا سایتهای مربوط به عرفان مراجعه و در آنها جستجو كنید.
نویسنده «حلقه افسون و افسانه نیست» درباره نكته اول، تعبیر «عنصری محوری» را به معنای «عنصر اصلی» گرفته میگوید:
«بدون ذكر دلیل «ریاضت، معادل با مجاهده و عنصر اصلی عرفان اسلامی معرفی شده.» («حلقه افسون و افسانه نیست»، ص ۳۳)
و مطلب دوم را نیز بیدلیل دانسته و با همین اعتراض كوتاه گذشته است.
میبینیم وی در این اظهار نظر:
اولا: به منابع مورد مراجعه «افسون حلقه» كه تعبیر «عنصری محوری» از آنها گرفته شده (یعنی كتاب اصول و مبانی عرفان نظری) اعتنایی ندارد (در حالی كه در ادامه مطالب به آن ارجاع شده است) و خود نیز از نظرات سایر محققان در این زمینه خبری ندارد و یا خود را به بیخبری میزند.
ثانیا: تعبیر «عنصری محوری» را به معنای «عنصر اصلی» معنا میكند كه معنای درستی نیست. تعبیر «عنصری محوری» به معنای «یك عنصر محوری» است و یك عنصر محوری، نمیشود عنصر اصلی.
ثالثا: ظاهرا نویسنده «حلقه افسون و افسانه نیست» از تعبیرات فراوانی كه در كتب عرفانی درباره یكیبودن ریاضت و مجاهده آمده خبر ندارد و یا طفره میرود و با ادعای دلیلنداشتن این مطلب میخواهد بر شمار اعتراضهای خود بیفزاید.
نكته دوم)
نكته دیگری كه در «افسون حلقه» آمده این است كه: «ریاضت مشروع، چیزی جز پیروی از دستورات الهی نیست.» (ص ۲۵)
نویسنده «حلقه افسون و افسانه نیست» میگوید: «مفهوم آن [یعنی ریاضت] «پیروی از دستورات الهی» استنباط گردیده است. در حالی كه التزام به پیروی از دستورات الهی، یك وظیفه شرعی است و عرفان، هر چه كه باشد، از انجام وظیفهی شرعی (بخش فقهی دین)، متمایز است و به همین لحاظ در هیچ قاموسی هر فرد متدینی به صرف آن كه متعهد به رعایت فرامین الهی باشد عارف یا در مسیر عرفان به شمار نمیرود. (حلقه افسون و افسانه نیست، ص ۳۳)
اولا: عبارت «افسون حلقه» بیان مفهوم نیست، بلكه بیانگر مصداق است؛ یعنی مصداق ریاضت مشروع، پیروی از دستورات الهی است.
ثانیا: نویسنده بدون دلیل، تعبیر «دستورات الهی» را به معنای وظایف شرعی (بخش فقهی دین) دانسته است، در حالی كه دستورات الهی اعم از بخش فقهی است و دست كم (صرف نظر از روایات) شامل تمام دستوراتی میشود كه خداوند متعال در قرآن كریم آورده است. هرچند گاهی ممكن است «دستورات الهی» به معنای بخش فقهی دین به كار رود اما نیاز به قرینه دارد. از قضا، ذكر آیات در «افسون حلقه» قرینه بر اراده معنای اعمّ است، ولی نویسنده «حلقه افسون و افسانه نیست» به آن توجهی ندارد.
ثالثا: اگر فرض كنیم «دستورات الهی»، مساوی با دستورات شرعی و بخش فقهی دین است در كلام عرفا عمل به دستورات شرع جزو اولین مرتبه ریاضت دانسته شده است. خواجه عبد الله انصاری، ریاضت را بر سه درجه دانسته است. درجه نخست آن ریاضت عامه است. كاشانی در شرح ریاضت عامه، مطابقت با شرع را لازم دانسته میگوید:
ریاضت آن است كه اخلاق خود را از طریق مطابقت با علم شرع، تهذیب و پاكسازی نماید، به گونهای كه هیچ حركت و كاری انجام نمیدهد و هیچ سخنی نمیگوید و هیچ رگی از او نمیجنبد و هیچ انگیزهای در او پیدا نمیشود و چیزی در دل او خطور نمیكند مگر آن كه مطابق با شریعت بوده و از نظر آن، مجاز است. (منازل السائرین، ص ۸۹)
رابعا: «عمل شرعی» آن گونه كه در عرفان حلقه تلقی میشود صرفاً یك عمل كمّی نیست؛ زیرا یكی از مهمترین عناصر دخیل در اعمال شرعی (كه بدون آن عملی در كار نخواهد بود) نیت است. نیت به هر معنا كه باشد امری قلبی و مربوط به كیفیت عمل است. در بخش عبادات فقه، عملی كه بدون نیت باشد باطل محسوب میشود.
خامسا: آنچه در عبارت «افسون حلقه» آمده «ریاضت مشروع» است نه هر گونه ریاضتی. اما نویسنده «حلقه افسون و افسانه نیست» از آن، مطلق ریاضت را برداشت كرده است، و این، برداشت درستی نیست. منظور از «ریاضت مشروع»، ریاضت مجاز از نظر اسلام است، در برابر ریاضتهای غیر مجاز مانند رهبانیت هندوها یا چله نشینی و عزلت صوفیان و اصحاب خانقاه.
سادساً: نكته مورد تأكید «افسون حلقه» كه نویسنده «حلقه افسون و افسانه نیست» درنیافته آن است كه حركت عرفانی، بدون ریاضت معنا ندارد، در برابرِ سخنی كه در عرفان حلقه مطرح میشود كه میگویند برای حركت عرفانی به طور كلی به ریاضت نیاز نیست.
البته این نكته ششم به عنوان نقد بر عرفان حلقه، در كتاب «افسون حلقه» نیامده است اما از نویسنده «حلقه افسون و افسانه نیست» كه تلویحا (به كمك عناوین تحقیرآمیزی كه نثار نویسنده «افسون حلقه» میكند) خود را به ذكاوت، هوش و آگاهی متصف میكند جا داشت این نكته را دریابد.
سابعا: یادآورد جملات برخی از محققان عرفانپژوه در اینجا میتواند سودمند باشد. استاد حسن رمضانی كه از شاگردان حضرت آیت الله حسن زاده آملی است در باب رابطه ریاضت و دیانت میفرماید: مراد از ریاضت، همین دینداری است. متدین بودن و پایبندی به احکام الهی و تکالیف شرعی، خود بالاترین ریاضت، بهترین راه و مطمئنترین روش در خودسازی و تهذیب نفس است. البته این امر در مقام گفتار، آسان جلوه میکند لذا ممکن است شخص ابتدا با خود بگوید، این هم شد ریاضت؛ ریاضت، تحمل کارهای شاق و طاقتفرسا و انجام دادن اعمال پرزحمت و سخت است. این که بگویی، ریاضت یعنی پایبندی به تکالیف شرعی درست نیست، چون دینداری امری معمولی و پیش پا افتاده است.
ولی واقع امر، این گونه نیست کسی که این گونه فکر کند، نه به حقیقت ریاضت پی برده است ونه مفهوم متدین بودن و پایبندی به تکالیف شرعی را آن طور که باید بفهمد، فهمیده است؛ او اگر میدانست ریاضت یعنی تزکیه، تهذیب، تقویت نفس، و نیز میفهمید متدین بودن و پایبندی به تکالیف الهی، یعنی به هر کاری تن ندادن هر حرفی را نزدن هر لقمهای را نخوردن هر جایی نرفتن و به هر چیزی نگاه نکردن، به طور یقین تصدیق میکرد بالاترین و شاقترین ریاضت، دینداری است که نزد برخی از افراد سطحی نگر، امری پیش پا افتاده و ابتدایی است.
استاد حسنزاده آملی – حفظه الله تعالی – بارها و بارها در دروسشان از علامه طباطبایی (قدس سرة) نقل میکردند که آن جناب میفرمود: بالاترین ریاضت، همین دین داری است. در توضیح این سخن باید گفت که دین، مجموعهای از دستورها، تکالیف، قواعد و ضوابطی است که همه حرکات و سکنات فردی و جمعی انسان را چه در اجتماع کوچک خانواده و چه در اجتماع بزرگ شهر و روستا شامل است برخی از آنها لازم و ضروری است که باید انجام بشود و برخی ممنوع قطعی است که باید ترک شود، برخی مستحب و ستوده است که تا جای ممکن نباید ترک شود و برخی هم، مکروه و نکوهیده است که سزاوار است ترک شود و مشخص است که پایبندی به همه اینها آسان نیست به همه ابعاد دینی توجه داشتن و انجام دادن همه آنها، کاری سخت و در عین حال، سازنده و تقویت کننده است.
پایبندی هر کس به برنامه جامع دین بیشتر باشد، بیشتر سختیها را تحمل میکند و در نتیجه، نتایج بهتری بدست خواهد آورد و هر کس در برابر آن، لاابالیتر و بیقیدتر باشد بر حسب ظاهر، راحتتر و آزادتر است؛ ولی در واقع ضعیفتر و در نهایت بیارزشتر است.
آری! گاهی ما از دین به حداقل بسنده میکنیم، بیشک در این صورت نمیشود به طور قاطع گفت، بهترین و سختترین ریاضت، متدین بودن و دینداری است؛ ولی اگر در دین به حداکثر عمل کنیم و تا جایی که ممکن است چیزی را فروگذار نکنیم، آن هنگام به خوبی تصدیق میکنیم که بالاترین ریاضت، دینداری است.۱۶
از آنچه در نكته دوم بیان شد معلوم میشود نویسنده «حلقه افسون و افسانه نیست» گذشته از این كه به نقل متن «افسون حلقه»، علاقهای نشان نمیدهد، دچار شتابزدگی و سوء برداشت است و هم از دقت نظر فاصله گرفته است.
ثامنا: نویسنده «حلقه افسون و افسانه نیست» میگوید: «در هیچ قاموسی هر فرد متدینی به صرف آن كه متعهد به رعایت فرامین الهی باشد عارف یا در مسیر عرفان به شمار نمیرود.»
این جمله حاكی از بیدقتی نویسنده «حلقه افسون و افسانه نیست» یا مغرضبودن اوست. چگونه از جمله «افسون حلقه» كه گفته است: «ریاضت مشروع، چیزی جز پیروی از دستورات الهی نیست.» معنای «صرف آن كه متعهد به رعایت فرامین الهی باشد» فهمیده میشود. این انحصار كه نویسنده با كلمه «صرفا» به آن اشاره میكند یا به علت آن است كه جمله «افسون حلقه» را درنیافته و یا این كه هدفش طفرهرفتن است؛ چون «پیروی از دستورات الهی» مگر فقط اطاعت ظاهری از دستورات الهی است! آیا خداوند متعال ما را به اخلاص و دوری از ریا، به عفو و بخشندگی، به قصد تقرب و مانند اینها دعوت نمیكند؟ آیا اگر كسی بر پیروی از دستورات الهی تأكید كند لزوما مقصودش تعهد به انجام ظاهری اعمال است. تأكید «افسون حلقه» آن است كه اصولا «عرفان ناب» عرفانی است كه در مسیر اطاعت از دستورات الهی به تمام معنا باشد و چنین اطاعتی كمترین مرتبهاش، اطاعت گام به گام از دستورات شرعی فقهی به همراه جهات قلبی آن اعمال است. نقطه انحرافی عرفان حلقه آن است كه حركت عرفانی را در بیرون از حوزه دستورات الهی نیز جستجو میكند. شواهد فراوانی بر این مطلب وجود دارد. یكی آن كه مثلا فرادرمانی را حركتی عرفانی میداند و برای این حركت عرفانی، هیچ شرطی جز شاهدبودن را لازم نمیداند. شخصی كه این حركت عرفانی را انجام میدهد میتواند هیچ اعتقادی حتی اعتقاد به خدا نداشته باشد تا چه رسد به این كه بخواهد اعتقاد به شریعت او داشته یا دستورات رسیده از سوی او را انجام دهد. آیا در آیه قرآن یا روایتی میتوان یافت كه شخص غیر معتقد به خدا میتواند حركت عرفانی انجام دهد. این چگونه حركت عرفانی خواهد بود كه بدون شناخت خدا تحقق میپذیرد؟! سخن «افسون حلقه» این است كه مسیر عرفان حلقه، عاقبت خوشی ندارد و با چنین مبنا و مبانی فكری كه عرفان حلقه دارد همان میشود كه هماكنون میبینیم؛ یعنی نفی عصمت معصومین علیهم السلام و شركدانستن زیارت آنان، و تماس شخص پایهگذار عرفان كیهانی با نامحرم و باورها و اعمالی از این دست.
نكته سوم)
در «افسون حلقه» آمده است:
«قرآن كریم از این گونه ریاضت، به «مجاهدت»، «تقوا» و مانند آنها تعبیر میكند: وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنَا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ۱۷؛ آنها كه در راه ما جهاد كنند، قطعاً به راههای خود، هدایتشان خواهیم كرد و خداوند با نیكوكاران است.
إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوا وَّالَّذِینَ هُم مُّحْسِنُونَ؛۱۸ خداوند با كسانی است كه تقوا پیشه كردهاند و كسانی كه نیكوكارند.
وَ مَن یتَّقِ اللَّهَ یجْعَل لَهُ مَخْرَجًا وَ یرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لا یحْتَسِبُ؛۱۹ هر كس تقوای الهی پیشه كند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم میكند و او را از جایی كه گمان ندارد روزی میدهد.
امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: إِنَّمَا هِی نَفْسِی أرُوضُهَا بِالتَّقْوَى؛۲۰ من نفس خود را با تقوا ریاضت میدهم.»۲۱
نویسنده «حلقه افسون و افسانه نیست» میگوید: هیچیك از شواهد قرآنی كه در این باره آمده است، مؤید نظر منتقد نیست و حتی كوچكترین اشارهای به «ریاضت» ندارد؛ چه رسد به آن كه ترادف آن با مجاهدت، تقوا و طریقت را به اثبات رساند و یا محوریت ریاضت در عرفان را یادآور شود. (ص ۳۴)
اولا: در كتب عرفانی و غیر آن از آیه «وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنَا» برای دلالت بر ریاضت استفاده شده است.۲۲ حال اگر این آیه هیچ اشارهای به ریاضت نداشته باشد چرا در كتب عرفان و اخلاق برای دلالت بر ریاضت به آن استناد میشود!
ثانیا: در کتب تفسیر نیز از تقوی در آیات قرآن، «ریاضت صحیح» نیز برداشت شده است؛ مثلا در تفسیر تسنیم ج ۸، ص ۲۹۲، در تفسیر آیه شریفه إن تَتَّقوا اللّهَ یجعَل لَكُم فُرقانا (انفال: ۲۹) میفرماید: از حیلههای شیطان، كشاندن انسان به ریاضتهای باطل است، چون ریاضتْ اثری قهری و تكوینی دارد؛ خواه شرعی باشد یا غیر شرعی، ازاین رو او میكوشد انسان را به ریاضت باطل سرگرم كند تا از ریاضت صحیح شرعی بازبماند. به فرموده استاد علامه طباطبایی به نظر برخی از اهل كمال، روگرداندن از متابعت شرع و در پیش گرفتن ریاضت شاقّ غیر شرعی، در حقیقت فرار از كار مشكل (ریاضت شرعی) به كار آسانتر (ریاضت غیر شرعی) است؛ زیرا پیروی از شرعْ سر بریدن دائمی هوای نفس است، در حالی كه ریاضت غیر شرعی مبارزه دفعی و موقّت است [هرچند تحملش در آن ایام موقت مشكلتر است].
البته باید متذكر شد علت این جمله نویسنده «حلقه افسون و افسانه نیست» كه میگوید «هیچیك از شواهد قرآنی كه در این باره آمده است، مؤید نظر منتقد نیست» شاید این باشد كه وی، به اقسام ریاضت توجه ندارد و از تعبیر «ریاضت»، فقط ریاضتهای غیر مجاز را میفهمد، اما:
۱- چنین فهمی مطابق با منابع عرفانی نیست و در منابع عرفانی، ریاضت دارای انواعی (مانند ریاضت مجاز و ریاضت غیر مجاز یا ریاضت عقلی و ریاضت نفسی و ریاضت طبعی) و درجاتی (مانند درجه عمومی، درجه خاصه و درجه خاص الخواص) است و اطلاقات مختلفی دارد. نویسنده «حلقه افسون و افسانه نیست»، خود نیز به تنوع رویكردها در این زمینه اشاره كرده میگوید: «رویكرد عارفان و متفكران مسلمان به ریاضت و تلقی آنها از آن، بسیار گوناگون است.»۲۳ (ص ۳۴) بنابراین نوعی ناسازگاری میان جمله «هیچیك از شواهد…» و جمله «رویكرد عارفان و متفكران مسلمان…» وجود دارد.
۲- چنین فهمی مطابق با تفاسیر قرآن كریم نیز نیست. قرآن كریم هم به ریاضت غیر مجاز كه بدعت است اشاره كرده است، آنجا كه از رهبانیت نصاری گزارش میكند (سوره حدید، آیه ۲۷) و هم به ریاضت مجاز. ریاضت مجاز که همان ریاضت مشروع یا ریاضت صحیح است در قرآن گاهی با تعبیر مجاهده، تقوی، احسان، عفو و… آمده است و گاهی با بیان مصادیق؛ مثلا آنجا كه حجاج را از صید، منع میكند در واقع، خودداری از صید، نوعی ریاضت است. در تفسیر نمونه آمده است:
مىدانیم حج و عمره از عباداتى است كه انسان را از جهان ماده جدا كرده و در محیطى مملو از معنویت فرو مىبرد. تعینات زندگى مادى، جنگ و جدالها، خصومتها، هوسهاى جنسى، لذات مادى، در مراسم حج و عمره به كلى كنار مىروند و انسان به یك نوع ریاضت مشروع الهى دست مىزند، و به نظر مىرسد كه تحریم صید در حال احرام نیز به همین منظور است. تفسیر نمونه، ص: ۸۷.
نكته چهارم)
در «افسون حلقه» آمده است: «این ریاضت و مجاهدت، همان سیر و سلوك عرفانی و «طریقت» مورد نظر عرفاست كه بدون آن نمیتوان به حقیقت، دست یافت… البته از نظر عرفا ریاضت، لازم است اما كافی نیست. آنان موضوع «جذبه» را در برابر سیر و سلوك نیز مطرح میكنند. به نظر آنان برای وصول به جمال محبوب، «جذبه» و كشش نیز لازم است و ریاضت به تنهایی انسان را به مقصود نهایی نمیرساند. (ص ۲۵ و ۲۶)
نویسنده «حلقه افسون و افسانه نیست» میگوید: نویسنده كه قائل به این همانی ریاضت و طریقت است، خود متذكر میشود كه از منظر عرفا ریاضت، شرط كافی سیر و سلوك نبوده و طریقت بدون جذبه، ممكن نیست. (ص ۳۴)
اولا) با توجه به عبارتهایی مانند: «عنصر ریاضت در عرفان عملی، عنصری محوری است. در تمام مراتب سیر و سلوك كه گاه به صد منزل، گاه به هزار و گاه تنها به یك منزل تقسیمبندی شدهاند، عنصر ریاضت حضوری جدی دارد» (یزدانپناه، همان، ص ۶۷) و عبارتهای مشابه آن در منابع عرفانی كه به جایگاه مهم و اساسی ریاضت در سیر و سلوك اشاره دارد میتوان به نوعی اینهمانی میان ریاضت با سیر و سلوك یا همان مجاهدت و تقوی دست یافت. هر چند اصراری بر این تعبیر نیست.
ثانیا: نویسنده «حلقه افسون و افسانه نیست» بر جمله «افسون حلقه»؛ یعنی: «از نظر عرفا ریاضت، لازم است اما كافی نیست…» خرده میگیرد و آن را با عبارت «اینهمانی ریاضت و طریقت» در تناقض میبیند. توضیح تناقضی كه وی برداشت كرده این است كه: مطابق متن افسون حلقه، از یك سو، ریاضت همان طریقت است (پس باید برای رسیدن به مقصود نهایی كافی باشد) و از یك سو، همین ریاضت برای وصول به جمال محبوب و رسیدن به مقصود نهایی كافی نیست، و جذبه نیز لازم است.
پاسخ این است كه: میان این دو جمله، پریشانی و تناقضی وجود ندارد؛ زیرا:
۱) بر اساس توضیحات گذشته، ریاضت معنای محدودی ندارد و اگر مساوی با طریقت نباشد، مطابق برخی تعبیرها، در سراسر مسیر سلوك (طریقت) حضور جدی دارد. بنابراین رابطه آن دو رابطهای وثیق است. لذا برخی از عارفان معتقدند: طریقت، ریاضت کشیدن بر طبق شریعت است.۲۴
۲) اهل عرفان گفتهاند برای رسیدن به مقصود، ریاضت، كافی نیست؛ چنانكه حافظ میگوید:
اگر از جانب معشوق نباشد کششی کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد
به رحمت سر زلف تو واثقم ورنه كشش چو نبود از آن سو چه سود كوشیدن
این بدان معناست كه تلاش سالك به تنهایی برای رسیدن به مقصد نهایی كافی نیست و در مسیر سلوك، به همراه ریاضت، جذبه نیز لازم است. از این رو سالكان را از یك نظر به دو قسم سالك مجذوب و مجذوب سالك تقسیم كردهاند كه در جای خودش توضیح داده شده است. توجه به جملات یكی از پژوهشگران مشهور در حوزه عرفان نیز برای نویسنده «حلقه افسون و افسانه نیست» در اینجا سودمند است:
صوفی بر این همه تلاش و كوشش ارج چندانی نمینهد، مجاهده و ریاضت هرچند در این مسیر لازم و ضروی است اما كافی نیست، بلكه جذبه و عنایت الهی است كه كارساز و مشكلگشاست.۲۵
ملاحظه میفرمایید: آنچه در این چهار نكته عرض شد با نقل متن نسبتا كامل كتاب «حلقه افسون و افسانه نیست» درباره این موضوع بود. اما نویسنده این كتاب معمولا از نقل متن «افسون حلقه» و توضیح آن خودداری میكند، در حالی كه در نقد، همانگونه كه در «افسون حلقه» نیز این كار انجام شده، ابتدا باید سخن طرف مقابل، نقل و توضیح داده شود تا منظور وی (دست كم از منظر و دریچه فهم منتقد) روشن شود و سپس سخن او نقد گردد. نویسنده «حلقه افسون و افسانه نیست» آنقدر شتابزده است كه گوئی متن «افسون حلقه» را پیش روی خود نگذاشته تا با دقت در آن به برداشتهای درستی برسد و سپس آنها را نقد كند، بلكه فقط به ذكر برداشت خود بسنده میكند و همین برداشتها را نقد میكند!
گفتنی است علی رغم وسعت بحث ریاضت و تأكید اساسی بر آن، در عرفان اسلامی و ایرانی، اگر نظری به گفتههای عرفان حلقه داشته باشیم میبینیم در این عرفان، ریاضت نفی میشود. هرچند نفی آن اشاره به ریاضت غیر مجاز دارد، اما جای این سؤال هست كه آیا نباید به اقسام مجاز ریاضت كه به شدت مورد تأكید عارفان اسلامی است اشاره شده و رابطه عرفان كیهانی با این گونه ریاضتها روشن شود. روشنتر و به شكل سؤال عرض كنم: هدف عرفان حلقه از نفی ریاضت و بیتوجهی به آن با توجه به جدیت حضور این موضوع در عرفان اسلامی و ایرانی چیست؟ آیا از عرفانی كه خودش را ایرانی و اسلامی معرفی میكند بعید نیست كه به یكی از عناصر محوری و عمده عرفان توجه نمیكند؟ آیا هدف، ایجاد جاذبه برای دیگران است؟ چرا نویسنده «حلقه افسون و افسانه نیست» به پاسخ چنین پرسشهایی اشاره نكرده است!
- با توجه به اینكه نقدهای شما كاملا با رفرنس قرآنی و روایی بوده دلیل عدم پذیرش نقدها و انحرافات در حلقه چیست؟
بیشك علاقه افراطی به چیزی، راه پذیرش نقد آن را میبندد. از این رو اگر كسی بخواهد به نقد مخالف، گوش فرا دهد باید نقدها را آزادانه بخواند. شما ملاحظه بفرمایید كتاب «حلقه افسون و افسانه نیست» حتی یك نقد «افسون حلقه» را نمیپذیرد. این در حالی است كه در برخی موارد كه «افسون حلقه» متن عرفان كیهانی را نقل و نقد كرده و معلوم است كه نقد، درست است، نویسنده مزبور به این مضمون میگوید: با توجه به این كه متن كتاب عرفان كیهانی بعداً تغییر كرده این نقد، وارد نیست. حتی در این گونه موارد نیز نمیپذیرد كه نقد «افسون حلقه» درست است و سعی میكند با گفتن جملاتی مانند: اگر نویسنده «افسون حلقه» متن اصلاحشده را در دست داشت این اشكال را نمیكرد، نشان دهد كه نقد «افسون حلقه» درست نیست.
- اصلیترین نقدهای شما به آموزه های انحرافی حلقه چیست؟
نقدهای وارد بر عرفان حلقه را میتوان به دو دسته نقد مبانی و نقد آموزهها تقسیم كرد. نقد مبانی نیز یا نقدهای استراتژیك (راهبردی) است (یعنی نقدهای مربوط به خط مشیهای كلی عرفان حلقه) و یا نقدهای مربوط به سایر مبانی. نقد آموزهها نیز یا مربوط به مسائل نظری عرفان كیهانی است و یا مربوط به برنامههای عملی آن. انحراف عرفان كیهانی در خط مشیها باعث انحراف آن در آموزههاست؛ لذا نقدهای راهبردی، شامل موارد متعددی میشود كه ذكر و توضیح آنها مجال مستقلی میطلبد. در اینجا به اختصار و تقریبا در حد اشاره برخی از مهمترین نقدها را كه فعلا به نظرم میرسد عرض میكنم. برخی از اینها راهبردی و برخی مربوط به آموزههاست.
الهامگرایی
پایهگذار عرفان كیهانی به شكل افراطی به الهام، اهمیت میدهد و به طور مكرر از آن بحث میكند. نشانههای متعددی بر الهامگرایی افراطی در عرفان كیهانی وجود دارد. برخی از آنها عبارتند از:
یك. الهام در تعریف عرفان: در تعریف عرفان میگوید: عرفان عبارت است از «قرار گرفتن روی پله عشق، رسیدن به اشراق، روشنبینی و درك معرفت هستی.» (انسان از منظری دیگر، ص ۷۸) از گفتههای عرفان كیهانی معلوم میشود كه الهام از خصوصیات پله عشق است و درك معرفت هستی از طریق الهام حاصل میشود. در حالی كه عرفان، در عرفان اسلامی به معنای شناخت حضوری خداوند است.
دو. تعمیم تبلیغ الهام: در عرفان كیهانی گفته میشود هر كس از شبكه مثبت، اطلاعاتی دریافت كند و آن را به دیگران نگوید به بشریت خیانت كرده است؛
«انسان برای حرکت به سمت کمال، به آگاهیها و اطلاعات شبکهی مثبت نیازمند است. از این رو، در صورت دریافت این اطلاعات و آگاهیها، مخفی کردن و خودداری از ارائهى آنها، موجب عقب افتادن انسان از کمال و افزایش خطر سقوط در دام شبکهی منفی میشود و این عمل خیانت به بشریت محسوب میگردد.» عرفان كیهانی ص ۳۷
هرچند در عرفان كیهانی، معیارهایی برای تشخیص مثبتبودن الهامِ دریافتشده بیان میكنند (و البته این معیارها جامع نیست) اما الهامگرایی، زمینه را برای عوامفریبی فراهم میكند.
علاوه بر این، چرا در سیره معصومین علیهم السلام میبینیم آنان برخی از موضوعات را جزو اسرار میدانستند و افشای آنها را روا نمیدانستند و تنها برخی افراد را شایسته دریافت آنها میدانستند؛ مثلا امیر مؤمنان علیه السلام میفرمود: «انّ ههنا لعلما جمّا لو وجدت له حملةً»؛ در قلب من علوم فراوانی جای دارد كه كاش برای دریافت آن، افرادی شایسته مییافتم.
سه. كشف رمز: در عرفان كیهانی كشف رمز از سخنان دیگران نیز نوعی الهام محسوب میشود.
چهار. اساس عرفان كیهانی بر الهام استوار است؛ زیرا كه پایهگذار عرفان كیهانی آشنایی با شعور كیهانی و سایر آموزهها را از طریق الهام دریافت كرده است. وی مطابق گفتههایی كه از او به جای مانده بدون آن كه آشنایی با قرآن داشته باشد از طریق الهام به آموزههای عرفان كیهانی دست یافته است. طبیعتا اعتقاد به معصومنبودن ائمه علیهم السلام و شركبودن زیارت آنان نیز جزو الهامات اوست.
ابهامگرایی
یكی از خصوصیتهای فرقههای انحرافی این است كه از شعارها و سخنان جذاب استفاده میكنند اما تمام ابعاد آموزههای خود را شفاف بازگو نمیكنند و سعی میكنند به گونهای حرف بزنند و بنویسند كه جنبههای منفی آموزههایشان مخفی بماند. همچنین آنان از خاستگاه آموزههایشان و چگونگی استفاده از آنها حرف نمیزنند و آنها را مبهم میگذارند تا هم از مخالفتها دور بمانند و هم در چشم دیگران بزرگ جلوه كنند. سوابق رهبر یك فرقه نیز در صورتی كه افشای آن، از جاذبه آموزههای آن بكاهد در بوته ابهام گذارده میشود. عرفان حلقه نیز از این ترفند بهره میبرد.
یكی از نمونههای ابهامگرایی در عرفان حلقه آن است كه گفته میشود: این عرفان، بخش عام و مشترك عرفان ادیان الهی است۲۶ اما مشخص نمیشود عرفان مسیحی و عرفان یهود چه میگویند و چگونه عرفان حلقه، بخش مشترك آنها محسوب میشود. چگونه مباحث گوناگون و پراكنده عرفان حلقه، از ادیان الهی كنونی استفاده میشود؟ یا چگونه این مباحث را میتوان به ادیان مختلف نسبت داد. در این ادیان مباحثی وجود دارد كه با یكدیگر قابل جمع نیستند؛ مثلا توحید اسلامی با تثلیث مسیحی قابل جمع نیست! درباره این كه اساسا یهود، عرفانی داشته باشد بحث و تأمل است و اگر منظور از عرفان یهود، همان كابالا باشد باز پرسشهای دیگری بروز میكند. همچنین در عرفان حلقه از آموزههای ادیان و مكتبهای غیر الهی استفاده شده است ولی چرایی آن بازگو نمیشود؛ مثلا از مبانی انسانشناسی یوگا و انرژیدرمانی و طب چینی استفاده میشود و تناسب آن با عرفان ادیان الهی روشن نیست.
نمونه دیگر ابهامگرایی آن است كه میگویند: «هدف این عرفان، آشتیدادن میان علم و مذهب و عرفان است».۲۷ ولی مشخص نمیكنند روش این آشتیدادن چگونه است. آیا همین كه چند آموزه شبیه به هم را كنار یكدیگر بگذاریم و بگوییم این همان است برای آشتیدان كافی است؟ یا باید مبانی هر كدام و زاویه دید مورد نظر در هر یك مشخص شود.
استفاده از مشهورات نیز بر ابهامات مباحث عرفان حلقه میافزاید؛ مثلا از گفتههای به جا مانده از پایهگذار عرفان حلقه بدست میآید كه وی نظریه تكامل انواع داروین را (كه درستی آن مورد تردید است) پذیرفته است، نظریهای كه با آیات قرآن كریم متناقض است.۲۸ این دیدگاه نه علمی است، نه وحیانی، نه شهودی و نه امری تجربی. لذا تمسك به آن فقط میتواند به خاطر مشهوربودن آن باشد و این مسئله بر ابهام مباحث عرفان حلقه میافزاید.
التقاط
از این مسئلهی ابهامگرایی، التقاط سرچشمه میگیرد. عرفان حلقه سعی دارد میان علم و مذهب و عرفان آشتی ایجاد كند، اما از آنجا كه در این زمینه، روش تعریفشدهای ندارد سرانجام مباحث آن التقاط است. آقای احد فرامرز قراملكی میگوید:
گاهی محقق سعی دارد نسبت به ره آورد تمامی دانشهایی كه در مسئلهِ وی سخن گفتهاند، اقبال كند و از آنها استفاده كند اما وی برای نیل به این مقصد روش تعریف شدهای ندارد و بدون برنامه دقیق پژوهشی به جمعآوری اطلاعات میپردازد. وی با شعار الجمع مهما امكن اولی منالترك سعی دارد آراء مختلف و متخالف را در تحلیل مسئله واحد جمعآوری كند اما در این مقام هیچ گونه روش منطقی ندارد. چنین كثرتگرایی به التقاط اندیشهها و خلط مبانی میانجامد. روششناسی مطالعات دینی، ص ۳۸۹.
دو نكته دیگر نیز در ابهامگرایی این عرفان قابل توجه است:
یكی وضع اصطلاحات جدید در این عرفان. با وضع این اصطلاحات از یك سو، پیگیری ریشه آموزهها دشوار میشود و از سوی دیگر شخص پایهگذار این عرفان، میتواند ادعا كند كه این آموزهها به من الهام شده است.
نكته دیگر، مبهمگذاشتن پیشینه زندگی و مطالعاتی پایهگذار این عرفان است؛ چیزی كه تاكنون كاملا روشن نشده است.
بیمهری نسبت به شریعت
در عرفان كیهانی پایبندی به شریعت، ضعیف است و علی رغم این كه گاهی بر همراهی آن با عرفان تأكید میكنند در واقع، رتبه آن پس از عرفان قرار دارد؛ چرا كه میگویند عرفان بدون شریعت هم امكانپذیر است. عرفان مورد نظر در عرفان حلقه، با اعتقادنداشتن به خدا قابل جمع است. در این عرفان، آنقدر مسئله كیفیت عمل، محور قرار میگیرد كه گویی ظاهر عمل اهمیت ندارد. به همین جهت است كه پایهگذار عرفان كیهانی از تماس با نامحرم ابائی ندارد و مسئلهای مانند كشیدن ترمز دستی نماز را مطرح میكند. در عرفان كیهانی رابطه شریعت و طریقت به گونهای بیان میشود كه افراد، خارج از حوزه دین و شریعت هم میتوانند اهل عرفان باشند! بیجهت نیست كه برخی از بزرگان عرصه عرفان؛ مانند امام خمینی رضوان الله علیه فرمودهاند:
بدان كه هیچ راهى در معارف الهیه پیموده نمىشود مگر آنكه ابتدا كند انسان از ظاهر شریعت؛ و تا انسان، متأدّب به آداب شریعت حقّه نشود، هیچیك از اخلاق حسنه از براى او به حقیقت پیدا نشود، و ممكن نیست كه نور معرفت الهى در قلب او جلوه كند و علم باطن و اسرار شریعت از براى او منكشف شود؛ و پس از انكشاف حقیقت و بروز انوار معارف در قلب نیز متأدب به آداب ظاهره خواهد بود.۲۹
شعور كیهانی
شعور كیهانی كه یكی از مفاهیم محوری عرفان حلقه است قابل اثبات عقلانی نیست و دلیل نقلی و تجربی نیز ندارد و فقط برداشت شخصی پایهگذار عرفان حلقه از الهاماتی است كه بر وی شده است و حقیقت این شعور و منشأ الهام مربوط به آن، معلوم نیست.
فرادرمانی
فرادرمانی با آن مبنایی كه در عرفان كیهانی برای آن بیان میشود؛ یعنی اتصال به شعور كیهانی، مسئله قابل قبولی نیست و با چالشهایی روبروست.
تفویض
در عرفان كیهانی، با كپیبرداری از رسم خرقهدهی در تصوف و البته نه با حفظ ماهیت آن، بلكه با تحریف آن به نفع خود، مسئلهای با نام تفویض مطرح شده است. پایهگذار عرفان كیهانی دو چیز را به مسترهای خود تفوض میكند؛ یكی اتصال به شعور كیهانی و دیگری حفاظ برای جلوگیری از نفوذ موجودات غیر ارگانیك. تفویض به این شكلی كه در عرفان كیهانی مطرح شده و سعی میشود اثبات شود با مشكلاتی روبروست و قابل پذیرش نیست.
- آیا تصمیم دارید پاسخی بر كتاب «حلقه افسون و افسانه نیست» بنویسید؟
اولین باری كه این كتاب را دیدم مردد شدم كه باید نقد شود یا خیر. چون از یك سو نقدی بود كه بر «افسون حلقه» نوشته شده و لذا باید بررسی و در صورت لزوم پاسخ داده میشد و از سوی دیگر سراسر این كتاب آكنده بود از ابراز احساسات منفی نویسنده و نشان میداد احساسات منفی چنان بر فكر و روح او غالب شده كه سراسر این كتاب را از فحش و استهزا و توهین و تحقیر پر كرده است و به هر بهانهای توهینی نثار نویسنده «افسون حلقه» (و گاه دیگران) میكند و گاهی خودش بهانه میتراشد و با دروغپردازی، نسبتهایی ناروا به نویسنده «افسون حلقه» میهد تا زمینه توهین بیشتر را فراهم آورد. قطعا یك نویسنده حرفهای چنین نمینویسد و توجه دارد كه اگر بخواهد درگیر احساسات خود باشد و اصرار كند كه در هر چند سطر یا پاراگراف، برای رسیدن به هدف خویش – كه نفی دیدگاه طرف مقابل و تأثیر بیشتر بر مخاطبان است – فحشی را نثار او كند نخواهد توانست استوار بیندیشد. حتی چنین كسی نخواهد توانست سخن طرف مقابل را درست بفهمد و در بررسی سخن او از غرضورزی دور نخواهد ماند.
اما اولا از آنجا كه ظاهرا علاقمندان عرفان حلقه، این كتاب را پناه خود قرار میدهند و به آن تكیه میكنند و ثانیا نویسنده در این كتاب دچار انحرافات و مغالطات فراوان است، بویژه كه برخی از گفتههای وی بار نقد بر عرفان حلقه را نیز سنگینتر میكند به نظر آمد لازم است كژرویها و مغالطات این كتاب آشكار شود و مواردی را كه نویسنده، دانسته یا نادانسته مچ عرفان حلقه را نیز بازكرده نشان داده شود. از این رو، تاكنون یادداشتهایی در نقد این كتاب نوشتهام و این یادداشتها ادامه دارد و ان شاء الله پس از گردآوری، بازنگری و تكمیل، در قالب كتاب یا به شكلی دیگر منتشر میشود.
با تشکر از اینکه وقت ارزشمند خود را در اختیار ما قرار دادید.
پینوشتهاــــــــــــ
- «حلقه افسون و افسانه نيست» ص ۹۱؛ همچنين اين مطلب در ص ۴۸ آمده است. ↩
- «حلقه افسون و افسانه نيست» ص ۴۸. ↩
- با مرور كتاب «افسون حلقه» ميتوان مواردي كه به ابهام آنها اشاره شده رصد كرد. در فهرست كتاب، چهار بار كلمه «ابهام» آمده است. در اواخر «درآمد» به «آشفتگي و ابهام مفاهيم» اشاره شده است و در خلال كتاب (در بخش نقد اساسنامه) بارها از «ابهام» سخن گفته شده است. ↩
- نويسنده «حلقه افسون و افسانه نيست» كه خودش ويراستار متن كتاب «عرفان كيهاني (حلقه)» است در پاورقي صفحه ۴۵ ويرايش جديد اين كتاب به اين مطلب اشاره كرده است، البته با اين عبارت كه «توضیح مندرج در این اصل، با توجه به دیدگاههای خاص عرفان کیهانی دربارهي «عبادت» کافی نیست.» وي در صفحاتي ديگر از همين كتاب به كتابهاي ديگر عرفان كيهاني ارجاع ميدهد و يا از آنها مطلبي نقل ميكند. ↩
- مثلا در يك جا ميگويد: اين مطلبِ كتاب «افسون حلقه» باعث به زندانافتادن محمد علي طاهري شده است. گاهي ميگويد: نويسنده ميخواهد مكتب جديد عرفاني تأسيس كند؛ يعني «عرفان احياء»، «عرفان اماته» و…. گاهي ميگويد: نويسنده «افسون حلقه» به انبياي الهي توهين كرده است. ↩
- ويكيپديا، مقاله محمد علي طاهري. ↩
- از جمله آقاي منصوري لاريجاني كه در امتداد نقد اساسنامه عرفان كيهاني همواره پاورقيهاي ايشان پيش چشم بنده بوده ولي در «افسون حلقه»، نسبت به ايشان هرگز تعرضي نشده است. ↩
- در عرفان حلقه اصلی در اساسنامه خود دارند که می گوید: قضاوت فقط مختص خداست. عرفان کیهانی ص ۱۵۰. ↩
- يكي از حاميان عرفان حلقه آقاي دكتر اسماعيل منصوري لاريجاني است كه بر كتاب «عرفان كيهاني (حلقه)» مقدمه و پاورقيهاي مفصل نوشته ولي هماكنون در صف منتقدان عرفان حلقه است، چنانكه مستند تصويري ايشان در نقد عرفان حلقه در سايت انجمن نجات از حلقه (www.nejatazhalghe.ir) موجود و قابل مراجعه است. ↩
- اين گفته بدان معنا نيست كه «افسون حلقه» هيچ اشكالي ندارد، چرا كه هيچ انسان معمولي، نوشتهاي عاري از خطا ندارد، بلكه اولا براي اين است كه نويسنده «حلقه افسون و افسانه نيست» در بسياري موارد كه جا داشته متن «افسون حلقه» را بياورد نياورده است و ثانيا: مطالب ديگري نيز در «افسون حلقه» وجود دارد كه وي به آنها اشاره نكرده است. ↩
- مجتبي سپاهي، مقاله « شریعت، طریقت و حقیقت از منظر امام خمینى رحمةالله»، سايت پرتال جامع علوم انساني، www.ensani.ir. ↩
- يحيي يثربي، فلسفه عرفان، ص ۲۶۹. ↩
- يد الله يزدان پناه، اصول و مباني عرفان نظري، ص ۶. ↩
- يد الله يزدان پناه، ص ۶۷: «عنصر رياضت در عرفان عملي، عنصري محوري است. در تمام مراتب سير و سلوك… عنصر رياضت حضوري جدي دارد.» ↩
- فلسفه عرفان، ص ۳۳ و ۴۸ و ۲۶۹. ↩
- حسن رمضاني، ریاضت در عرف عرفان. برگرفته از سايت www.ghadeer.org. ↩
- عنكبوت: ٦٩. ↩
- نحل: ۱۲۸. ↩
- طلاق: ۲ و ۳. ↩
- سيّد رضي، نهج البلاغه، تصحيح: صبحي صالح، قم، مؤسسة دار الهجرة، نامه ۴۵، ص ۴۱۶. ↩
- «افسون حلقه»، ص ۲۵. ↩
- ابو الحسن علی هجویری، كشف المحجوب( معرب)، نشر مكتبة الثقافة الدينية، ۱۴۲۸ ق، ص ۲۳۲. سید محسن موسوی تبریزی، مقدمهاي بر عرفان عملي و طهارت نفس، ص ۲۴۷. ملا محسن فيض كاشانى، المحجة البيضاء فى تهذيب الاحياء نشر موسسه انتشارات اسلامى جامعه مدرسين، قم، ۱۴۱۷ ق، ج۸، ۱۸۰. ↩
- هرچند در متن كامل ابن سينا در مقامات العارفين كه وي فقط به قسمتي از آن اشاره كرده مطالب فراواني نهفته است. از جمله اين كه رياضت از نيازهاي اساسي سالك است و سالك بدون آن، به جايي نميرسد. ↩
- مجتبي سپاهي، همان. ↩
- يحيي يثربي، فلسفه عرفان، ص ۵۴. ↩
- عرفان از منظري ديگر، ماهنامه راه كمال، خرداد ۱۳۸۹، ص ۲. ↩
- پيشگفتار كتاب «عرفان كيهاني (حلقه)». ↩
- مطابق آيه اول سوره نساء، نسل كنوني انسانها به حضرت آدم و حوا ميرسد و مطابق آيات ديگر قرآن كريم آن دو از خاك آفريده شدهاند. ↩
- امام خميني، شرح چهل حديث، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره)، ۱۳۷۶، ص: ۸. ↩