فاطمه زهرا(سلاماللَّه عليها)، معجزه اسلام
اين خود يك معجزهى اسلام است؛ يعنى فاطمهى زهرا (سلاماللَّهعليها) در عمر كوتاه خود به مقامى ميرسد كه سيدهى نساء عالمين۱ است؛ يعنى از همهى زنان بزرگ و قدّيس طول تاريخ برتر است. اين چه عاملى است، اين چه نيروئى است، اين چه قدرت متحولكنندهى عميق درونى است كه از يك انسان در اين مدت كوتاه، ميتواند يك چنين اقيانوس معرفت و عبوديت و قداست و عروج معنوى بسازد؟ خود اين، معجزهى اسلام است.۲
حضرت زهرا(سلام الله علیها)، برجستهترین مصداق كوثر برای نبیّ اكرم(صلی الله علیه و آله)
وقتى كه پسران نبىّاكرم در مكه يكى پس از ديگرى از دنيا رفتند، دشمنان شماتتگر اسلام و پيامبر – كه ارزشهايشان منحصر در مال و ثروت و فرزند و جاه و جلال دنيايى بود – پيامبر را شماتت كردند و گفتند تو ابتر هستى – يعنى بىدنباله – و با مرگ تو، همه چيز از آثار و نشانههاى وجود تو تمام خواهد شد! خداوند متعال اين سوره را بر پيامبر نازل كرد، تا هم قلب پيامبر را تسلّى دهد، هم حقيقتى را براى آن بزرگوار و براى مسلمانان روشن كند؛ لذا فرمود: «انّا اعطيناك الكوثر»۳؛ ما به تو كوثر بخشيديم؛ آن حقيقت عظيم و كثير و فزاينده.
مصداق كوثر براى نبىّاكرم، چيزهاى گوناگون است. يكى از برجستهترين مصاديق كوثر، وجود مقدّس فاطمهى زهراست كه خداوند متعال در اين وجود مبارك، دنبالهى معنوى و مادّى پيامبر را قرار داد. برخلاف تصوّر دشمنان ملامتگر، اين دختر بابركت و اين وجود ذىجود، آنچنان مايهى بقاى نام و ياد و مكتب و معارف پيامبر شد كه از هيچ فرزند برجسته و باعظمتى، چنين چيزى مشاهده نشده است. اوّلاً از نسل او يازده امام و يازده خورشيد فروزان، معارف اسلامى را بر دلهاى آحاد بشر تابانيدند؛ اسلام را زنده كردند، قرآن را تبيين كردند، معارف را گسترانيدند، تحريفها را از دامن اسلام زدودند و راه سوء استفادهها را بستند. يكى از اين يازده امام، حسينبنعلى عليهالسّلام است كه پيامبر طبق روايت فرمود: «انا من حسين۴ و حسين سفينة النّجاة و مصباح الهدى».۵ با آن همه آثار و بركاتى كه در آن شخصيت، در آن شهادت و بر آن قيام در تاريخ اسلام مترتّب شده است، او يكى از ذرارههاى فاطمهى زهراست. يكى از اين خورشيدهاى فروزان، امام باقر، و يكى ديگر امام صادق عليهماالسّلام است كه معارف اسلامى، مرهون زحمات آنهاست. نه فقط معارف شيعى كه ائمّهى معروفِ اهل سنّت، يا بىواسطه، يا باواسطه، بهرهمندان از فيض دانش آنها هستند. اين كوثر فزايندهى روزبهروز درخشندهتر، نسل عظيم پيامبر را در تمام اقطار اسلامى پراكند و امروز هزاران، بلكه هزاران هزار خاندانهاى مشخّصِ شناخته شده در همهى دنياى اسلام، نمودار بقاى نسل جسمانى آن بزرگوارند؛ همچنان كه هزاران مشعل هدايت در دنيا نمودار بقاى معنوى آن مكتب و آن وجود مقدّسند. اين كوثر، فاطمهى زهراست. سلام خدا بر او، درود همهى انبيا و اوليا و فرشتگان و آفريدگان پروردگار بر او تا روز قيامت.۶
تجلیل پیغمبر(صلّیاللهعلیهوآله) از فاطمه زهرا ( سلام الله علیها)
يك بحث هم مربوط به فاطمهى زهرا (سلام الله عليها) است. من حقيقتاً، نه به عنوان تعارف، نه به عنوان يك حرفِ هزاران بار تكرار شده، واقعاً قاصرم؛ زبان قاصر است، دل قاصر است، ذهن قاصر است كه بخواهد از اين مقام بلند تعريف و تجليل كند؛ اين موجود انسانى، اين دختر جوان، اينهمه فضيلت، اينهمه درخشندگى، اينهمه كبريا و عظمت؛ كه كسى مثل پيغمبر وقتى فاطمهى زهرا بر او وارد ميشد، «قام اليها»؛۷ نه فقط بلند ميشد، بلكه بلند ميشد و به سمت او ميرفت. يك وقت يكى وارد اتاق ميشود، شما به احترامش بلند ميشويد؛ يك وقت كسى وارد اتاق ميشود، شما با اشتياق به طرفش ميرويد. اينها مگر شوخى است؟ اين بحثِ پدر – فرزندى نيست. پيغمبر خدا اينجور از فاطمهى زهرا تجليل ميكند؛ رضاى او را رضاى خود، رضاى خود را رضاى خدا؛ سخط او را سخط خود، سخط خود را سخط خدا اعلام ميكند؛ اينها مقامات فاطمهى زهرا است. آن زندگى با اميرالمؤمنين، آن تربيت آن فرزندان. خب، مگر ميشود دربارهى اين بزرگوار، امثال ما حرف بزنيم؟۸
ارزش فاطمه زهرا(سلاماللَّهعليها) به عبوديت و بندگى خدا
ارزش فاطمهى زهرا (سلاماللَّهعليها) به عبوديت و بندگى خداست. اگر بندگى خدا در فاطمهى زهرا (سلاماللَّهعليها) نبود، او صديقهى كبرى نبود. صدّيق يعنى چه؟ صدّيق كسى است كه آنچه را مىانديشد و مىگويد، صادقانه در عمل آن را نشان دهد. هرچه اين صدق بيشتر باشد، ارزش انسان بيشتر است؛ مىشود صدّيق؛ «اولئك مع الذين انعم اللَّه عليهم من النبيين و الصديقين»۹ «صدّيقين» پشت سر «نبيين»اند. اين بزرگوار صديقه كبرى است؛ يعنى برترين زن صديق. اين صديق بودن به بندگى خداست. اگر بندگى خدا نمىكرد، صدّيقهى كبرى نمىشد. اساس، بندگى خداست. نه فقط فاطمهى زهرا (سلاماللَّهعليها)، بلكه پدر فاطمه هم – كه مبدأ و سرچشمهى فضائل همهى معصومين اوست و اميرالمؤمنين و فاطمهى زهرا (سلاماللَّهعليها) قطرههايى هستند از درياى وجود پيغمبر – ارزشش پيش خدا به خاطر عبوديت است؛ «اشهد ان محمداً عبده و رسوله»۱۰ عبوديت اوست؛ بعد رسالت او. اصلاً رسالت – اين منصب والا – به او داده شد، به خاطر عبوديت؛ چون خدا صنيعِ دست و مخلوقِ خود را مىشناسد. مگر در زيارت حضرت زهرا عرض نمىكنيم: «امتحنك اللَّه الذى خلقك قبل ان يخلقك»؟۱۱ در علم خداى متعال معلوم است كه عمل من و شما چيست. ما در مقابل گناه و هوس و پول و نام نيك قرار مىگيريم؛ آيا بهخاطر بهدست آوردن اينها حاضريم از شرف و ايمان و تكليفِ خود و امر و نهى الهى دربارهى خود صرفنظر كنيم يا نه؟ اين اختيار ماست. چه راهى را انتخاب خواهيم كرد؟ وقتى گفتن سخنى براى انسان ضرر مادى دارد، وقتى حركتى هوسهاى گناهآلود انسان را برآورده مىكند، ما سر دو راهى قرار مىگيريم. كدام راه را انتخاب خواهيم كرد؟ راه هوس و گناه و پول را، يا راه پاكدامنى و تقوا و بندگى خدا را؛ يكى از اين دو را انتخاب خواهيم كرد. انتخاب و اختيارِ ماست، اما خداى متعال مىداند كه ما چه راهى را اختيار خواهيم كرد؛ اين در علم الهى هست. اگر شما انسانى هستيد كه اين قدرت در شما وجود دارد كه در مقابل كوهى از ارزشهاى مادى و برآورندهى هوسها محكم بايستيد و تكان نخوريد، خداوند براى شما شايستگىهايى در نظر
مىگيرد. «و مريم ابنة عمران التى احصنت فرجها فنفخنا فيه من روحنا»۱۲ خداى متعال بيهوده به مريم اينقدر لطف نمىكند. اين، كلام قرآن است. او با همهى وجود پاكدامنى خود را حفظ كرد، لذا شايستهى اين شد كه مادر عيسى شود. حضرت يوسف در عين جمال و جوانى و برخوردارى از عزت مادى در خانهى عزيز مصر، روى هوس خود پا گذاشت؛ لذا شايستهى مقام والايى شد كه خدا به او داد؛ يعنى پيغمبرى. خدا اين را مىداند كه اين بنده چنين جوهرى دارد و اينچنين ارادهى خود را صرف راه او خواهد كرد؛ لذا براى او مسؤوليتهاى بزرگ و سنگين ديگرى – كه هر كدام باز به نوبهى خود اجرهاى بزرگى دارد – در نظر مىگيرد. «امتحنك اللَّه الذى خلقك قبل ان يخلقك فوجدك لما امتحنك صابرة»۱۳ خداى متعال مىداند كه فاطمهى زهرا در دوران زندگى چگونه انتخاب و اختيار خواهد كرد و چگونه قدم خواهد برداشت. عبوديت خدا معيار است. اين شد براى ما خط روشن.۱۴
احترام ویژه پیامبر اكرم(ص) به حضرت فاطمه زهرا(س)
من حقيقتاً، نه به عنوان تعارف، نه به عنوان يك حرفِ هزاران بار تكرار شده، واقعاً قاصرم؛ زبان قاصر است، دل قاصر است، ذهن قاصر است كه بخواهد از اين مقام بلند تعريف و تجليل كند؛ اين موجود انسانى، اين دختر جوان، اينهمه فضيلت، اينهمه درخشندگى، اينهمه كبريا و عظمت؛ كه كسى مثل پيغمبر وقتى فاطمهى زهرا بر او وارد ميشد، قام اليها ؛نه فقط بلند ميشد، بلكه بلند ميشد و به سمت او ميرفت. يك وقت يكى وارد اتاق ميشود، شما به احترامش بلند ميشويد؛ يك وقت كسى وارد اتاق ميشود، شما با اشتياق به طرفش ميرويد. اينها مگر شوخى است؟ اين بحثِ پدر – فرزندى نيست. پيغمبر خدا اينجور از فاطمهى زهرا تجليل ميكند؛ رضاى او را رضاى خود، رضاى خود را رضاى خدا؛ سخط او را سخط خود، سخط خود را سخط خدا اعلام ميكند؛ اينها مقامات فاطمهى زهرا است. آن زندگى با اميرالمؤمنين، آن تربيت آن فرزندان. خب، مگر ميشود دربارهى اين بزرگوار، امثال ما حرف بزنيم؟۱۵
فاطمهى زهرا(سلاماللَّهعليها) فرشتهى نجات انسانها در طول تاريخ
زندگى فاطمهى زهرا (سلاماللَّهعليها) به خاطر عظمت و شگفتيهاى فراوانى كه در آن هست، شبيه اسطورههاى تاريخ است. حقيقتاً چشم ما نمىتواند مقامات معنوى آن بزرگوار را ببيند – «تو بزرگى و در آيينهى كوچك ننمايى» – ما نمىتوانيم آن قامت رسا و آن عظمت را حتّى در چشم كوتهبين ذهن خودمان تصوير كنيم؛ ليكن همان چيزى كه چشمان سطحىنگر ما مىبيند، خيلى باعظمت است. يعنى آن زندگى كوتاه چه در دوران كودكى، چه در دوران نوجوانى و چه در دوران تأهّل و ازدواج و خانهدارى اينقدر پُرمغز است! مگر هر كسى مىتواند همسر اميرالمؤمنين باشد؟ عظمت على آنگونه است كه كوههاى عظيم را در مقابل خود آب مىكند. نَفْس همسرى اميرالمؤمنين، يك نشانهى بزرگ عظمت است؛ ليكن شما ببينيد تعامل اين زن و شوهر چگونه است و دو بزرگِ خارج از ابعاد ذهن انسان، چگونه با هم حرف مىزنند؛ چگونه زندگى مىكنند؛ چگونه اين زندگىِ الگو و نمونهى تاريخ را اداره مىكنند و چگونه هركدام نقشى به عهده مىگيرند! اينها تصادفى نيست. نقش آن شوهر در دوران مبارزات و جنگها اين است كه نفر اوّل و خطشكنِ درجهى يك و گرهگشاى اوّل و آخر باشد. در دوران بعد از رحلتِ پيغمبر، اين نقش تغيير پيدا مىكند. همان شجاعت، همان قدرت و همان عظمت وجود دارد؛ منتها در نقش ديگرى ظهور مىكند. مگر هركسى مىتواند آن حادثهى عظيم بعد از پيغمبر را تحمّل كند؟ اما على تحمّل كرد و اين همان شجاعت خيبر و همان قدرت اُحد است كه در اينجا طاقت مىآورد. بعد، دوران خلافت است كه هر كلمه كلمه و هر قدم به قدم آن، اثرى در تاريخ اسلام و تاريخ بشر گذاشته است. آنگاه نقش همخوان با اين شخص، نقش فاطمهى زهرا (سلاماللَّهعليها) است. اگر آن مظلوميت عظيم و جانسوز در تاريخ خود را نشان نمىداد، حقايق اسلام آنچنان كه بعداً آشكار شد، آشكار نمىشد. اينها تصادفى نيست. همهى اينها طرّاحى شدهى با تدبير الهى است؛ منتها كسانى براى اين ميدانها و اين نقشهاى دشوار انتخاب مىشوند كه جوهر آنها، جوهر برگزيدهى خداست. در بين همهى انسانهاى طول تاريخ، خداى متعال انتخاب مىكند: «امتحنك اللَّه الّذى خلقك قبل ان يخلقك فوجدك لما امتحنك صابرة»۱۶. ميدان، ميدان امتحان است. ميدان كارِ تصادفى نيست. ميدان امتياز دادنِ بيخودى نيست. خداى متعال بيخودى به كسى امتياز نمىدهد. اين جوهر، اين ارادهى قوى، اين عزم راسخ، اين گذشت و فداكارى در فاطمهى زهرا (سلاماللَّهعليها) كار را به آنجا مىرساند كه او سنگ الماسى مىشود كه همهى اين چرخها بر روى آن مىچرخد. دشوارترين چرخها را بايد بر روى سختترين پايهها و قاعدهها بچرخانند. اين چرخ عظيم تاريخ اسلام و امتحانهاى دشوار، در همان دوران كوتاه، بر روى دوش فاطمهى زهرا (سلاماللَّهعليها) بود. خدا او را انتخاب كرد و او توانست بشريّت را نجات دهد. فاطمهى زهرا(سلاماللَّهعليها) فرشتهى نجات انسانها در طول تاريخ است. براى همين هم هست كه ائمّه (عليهمالسّلام) اينقدر براى آن بزرگوار تكريم و حرمت قائلند و نسبت به او اظهار خشوع مىكنند. هيچ مقامى از اين بالاتر وجود دارد؟ ۱۷
پینوشتهاــــــــــــــــــــــــــــ
- الكافی/ثقة الاسلام كلینی/ج۱/ص۴۵۸ ؛تهذيب الأحكام/ شیخ طوسی/ج۶/ص۹ ؛ من لايحضره الفقيه/شیخ صدوق/ج۲/ص۵۷۲/بحارالأنوار/علامه مجلسی/ج۹۷/ص۱۹۴؛ ↩
- بيانات در ديدار مداحان اهل بيت(ع) به مناسبت ميلاد حضرت فاطمهى زهرا(س)،۱۳۸۶/۰۴/۱۴. ↩
- كوثر/آیهی۱. ↩
- الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد /شیخ مفید/ج۲/ص۱۲۷ ؛ كاملالزيارات/محمد بن قولویه/ص۵۳/ح۱۱ ؛ المناقب/ابن شهر آشوب/ج۱/ص۷۴ ؛ ارشاد/ج۲/ص۱۶۷ ؛ كشف الغمه/ج۲/ص ۱۱ ؛بحار الانوار،مجلسی/ج۴۳/ص۲۶۲/ح۱ ؛ سنن ترمذی/ج۵/ص ۳۲۴/ح۳۸۶۴. ↩
- مدينة المعاجز/السيد هاشم البحرانی/ج ۴/ص ۵۲ ؛ كمال الدین و تمام النعمة/شیخ صدوق/ج۱/ص ۲۶۴ ؛ عیون اخبار الرضا/ج۱/ص۶۰/ح۲۹ ؛ اعلام الوری/فضل بن حسن طبرسی/ج۲/ص۱۸۶ ؛ میزان الحكمه/محمدی ری شهری/ج ۴/ص۳۲۶۰. ↩
- بيانات در خطبههاى نمازجمعه/۱۳۷۸/۰۷/۰۹. ↩
- سنن ابی داود/ابوداوود/ج۲/ص ۵۲۲ ؛ سنن ترمذی/ترمذی/ج۵/ص۳۶۱ ؛ الادب المفرد/بخاری/ص ۲۰۲ ؛ الصحیح ابن حبان/ابن حبان/ج ۱۵/ص ۴۰۳. ↩
- بيانات در ديدار جمعى از مداحان سراسر كشور،۱۳۹۱/۰۲/۲۳. ↩
- النساء/آیه۶۹. ↩
- نهج البلاغه/خطبه ۲/از خطبههاى آن حضرت است پس از باز گشت از صفّين اول. ↩
- تهذيب الأحكام/شیخ طوسی/ج۶/ص۹/ح ۱۲ ؛ مصباح المتهجد/شیخ طوسی/ص۷۱۱ ؛ بحار الانوار/علامه مجلسی/ج۹۷/ص۱۹۴/ح۱۱. ↩
- التحريم/آیهی ۱۲. ↩
- تهذيب الأحكام/شیخ طوسی/ج۶/ص۹/ح۱۲ ؛ مصباح المتهجد/شیخ طوسی/ص۷۱۱ ؛ بحار الانوار/علامه مجلسی/ج۹۷/ص۱۹۴/ح۱۱. ↩
- بیانات در دیدار جمعی از مداحان ،۱۳۸۴/۰۵/۰۵. ↩
- بيانات در ديدار جمعى از مداحان سراسر كشور،۱۳۹۱/۰۲/۲۳. ↩
- تهذيب الأحكام/شیخ طوسی/ج۶/ص۹/ح۱۲ ؛ مصباح المتهجد/شیخ طوسی/ص ۷۱۱ ؛ بحار الانوار/علامه مجلسی/ج۹۷/ص۱۹۴/ح۱۱. ↩
- بيانات در ديدار جمعی از مداحان،۱۳۷۷/۰۷/۱۹. ↩