براي آشنايي با قرآن و بهره گيري از مفاهيم آن، مقدماتي لازم است كه اگر به آنها توجه نشود، انسان دچار تفسير به رأي شده و گرفتار انحراف ميشود. زبان قرآن عربي است و خداوند كلامش را به اين زبان نازل كرده است: «قُرْآناً عَرَبِيّاً»۱،
پس گام اول در شناخت قرآن، آشنايي با ادبيات عرب است؛ شناخت لغات، اصطلاحات و قواعد، به گونهاي كه بتوان معناي آيه را به درستي فهميد.
قرآن در طول ۲۳ سال رسالت پيامبر اسلام و متناسب با شرايط مختلف زماني و مكاني نازل گرديده است. شناخت مفهوم برخي آيات، بدون دانستن شأن نزول آن امكانپذير نيست. به يك نمونه توجه كنيد:
قرآن ميفرمايد: «فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ»۲؛
در كشتن اسراف نكنيد. اين جمله در ظاهر معناي نادرستي دارد، ولي پس از آشنايي با شأن نزول معناي درستي پيدا ميكند. ماجرا اين بود كه فردي از يك قبيله، يك نفر از قبيله ديگر را كشت. قبيله مقتول به خونخواهي او برخاسته، گفتند: گرچه شما يك نفر از ما را كشتهايد، ولي ما چند نفر از شما را خواهيم كشت. آيه نازل گشت كه در كشتن زياده روي نكنيد و خونريزي را گسترش ندهيد.
عليبن ابيطالب عليه السلام نيز در وصيت خود ميفرمايد: تنها قاتل من را بكشيد، نه ديگري را؛ آن هم با يك ضربه، نه بيشتر؛ چون او تنها يك ضربه به من زده است.۳
در شناخت قرآن افزون بر آشنايي به زبان عربي بايد توجه كامل به روايات شود۴؛ زيرا روايات به فهم و بينش انسان توسعه صحيح ميدهد. به يك نمونه توجه كنيد:
قرآن ميفرمايد: «فَلْيَنْظُرِ اْلإِنْسانُ إِلي طَعامِهِ»۵؛
انسان به طعام خود بنگرد. تدبّر در اين آيه انسان را به ابعاد مختلفي راهنمايي ميكند؛ از جمله:
- به غذاى خود بنگرد كه آيا حلال است يا حرام؛
- به غذاى خود بنگرد كه آيا ديگران دارند يا محروماند؛
- به غذاى خود بنگرد كه چه دستهايى در تهيه آن بهكار رفته است؛
- به غذاى خود بنگرد كه چگونه از خاك اين همه مواد گوناگون با مزههاى مختلف پديد مىآيد؛
- به غذاى خود بنگرد، تا با نگاه اشتهاى خود را تحريك و در هضم غذا اثر داشته باشد؛
- به غذاى خود بنگرد و چشم به غذا خوردن ديگران ندوزد.
اما هنگامي كه به روايات اهلبيت عليهم السلام مراجعه ميكنيم، ميبينيم كه ميفرمايند: مراد از اينكه انسان به طعام خود بنگرد، آن است كه طعام روحي و فكري خود را از چه كسي ميگيرد و تحت تأثير چه فكر و كلامي قرار دارد و چشم و گوش و قلب خود را مزرعه چه بذري قرار داده است.
رسول خدا صلي الله عليه و آله بارها و بارها فرمودند: من دو چيز گرانبها در ميان شما ميگذارم كه هرگز از هم جدا نميشوند، كتاب خدا و خاندانم.۶ با توجه به اين سخن پيامبر، در فهم قرآن، حتماً بايد به روايات اهلبيت كه همتاي قرآناند، توجه كنيم.
البتّه فهم روايات نيز كار آساني نيست و نياز به علماي ربّاني و مراجعه به ساير روايات دارد. به يك نمونه توجه فرماييد:
پيامبر اسلام فرمودند: «المُؤمنُ مِرآةُ الْمُؤمن؛۷
مؤمن آينه مؤمن است.» همين حديث سه كلمهاي حدود بيست پيام دارد كه ما چند نمونه آن را نقل ميكنيم.
آينه وسيلهاي است كه در زندگي روزمرّه چندين بار در برابر آن ميايستيم تا عيوب ظاهري خود را در آن ببينيم و در حدّ امكان ظاهر خود را اصلاح كنيم؛ بنابراين عيبنمايي، ويژگي بارز آينه است. امّا:
- آينه، عيب را بزرگ نميكند. عيب مردم را بيش از آنچه هست نبينيم؛
- آينه، عيب را رو به رو ميگويد نه پشت سر. عيب افراد را به خود آنان بگوييم، نه ديگران؛
- آينه، به دليل صاف و صيقلي بودن، عيب را ميگويد. بر اساس صفا و صميميت از يكديگر انتقاد كنيم؛
- آينه، عيب ما را به ديگران نشان نميدهد. عيب ديگران را كتمان كنيم؛
- آينه اگر عيبي را نشان داد، آن را نميشكند. انتقاد كننده را نشكنيم؛
- آينه زماني عيب را درست نشان ميدهد كه سالم باشد. انتقاد ما زماني اثر دارد كه خودمان معيوب نباشيم؛
- اگر آينه را بشكنيم، آينه شكسته هم عيب ما را نشان ميدهد؛
- آينه در كنار عيوب، زيباييها را هم نشان ميدهد. خوبيهاي ديگران را هم ببينيم.
اما وقتي اين حديث را نزد يك عالم عارف ببريم، ميگويد: شايد معناي حديث اين باشد كه انسانِ مؤمن آينه خداست؛ زيرا يكي از نامهاي الهي در قرآن، «مؤمن» است: «السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ».۸
آري مؤمن واقعي محل تجلّي صفات الهي است و جلوهاي از حلم و حكمت و علم و رحمت و قدرت و تدبير الهي در انسان مؤمن نمودار است.
يكي از ديدگاههاي نادرست در باره قرآن آن است كه برخي ميگويند: مخاطب قرآن، پيامبر است و عقل ما به فهم قرآن نميرسد، پس نبايد به سراغ قرآن برويم. اين فكر بر خلاف فرموده قرآن است كه ميفرمايد: «كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ»؛۹
ما كتاب مبارك را به سوي تو نازل كرديم تا در آيات آن تدبّر نمايند.
البتّه روشن است كه قرآن ظاهري دارد و باطني، و باطن آن نيز باطنهايي. علي عليه السلام ميفرمايد: «بَحراً لايُدْرِكُ قَعْرُه؛ قرآن دريايي است كه دست هيچ كس به عمق آن نميرسد»۱۰، ولي از اين تشبيه استفاده ميشود كه گرچه ما قدرت غوّاصي در عمق اين دريا را نداريم، ولي نبايد از شنا كردن در سطح آن بگذريم.
پينوشتهاــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
- يوسف (۱۲): ۲.
- اسراء (۱۷): ۳۳.
- نهج البلاغه، نامه ۴۷.
- مفسر در تفسير قرآن افزون بر آشنايي با زبان عربي (علم لغت، اشتقاق، نحو و …)، روايات و شأن نزول آيات، بايد با علم قرائات، علم آثار و اخبار (سرگذشت پيامبران و امتهاي پيشين) و علوم اصول، فقه، كلام و … آشنايي داشته باشد. (محمدهادي معرفت، تفسير و مفسران، ج ۱، ص ۵۸- ۵۵).
- عبس (۸۰): ۲۴.
- محمدبن يعقوب كليني، كافي، ج ۲، ص ۴۱۴.
- محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۲۶۸.
- حشر (۵۹): ۲۳.
- ص (۳۸): ۲۹.
- نهج البلاغه، خطبه ۱۹۸.