داستان چيست؟
اگر انسان عواطف انساني خود را از دست نداده باشد، اشك و شادي حالت روحي او را نشان ميدهد. اشك، زبان دل است. گريه كردن، گاهي اعتراض به يك جنابت است.نوحه سرايي، گاهي زنده نگه داشتن ياد يك مظلوميت و افشاي چهرهي يك ظالم است.
حادثهي عاشورا كه در سال ۶۱ هجري در كربلا اتفاق افتاد، يكي از بزگترين جنايتهاي بشري دربارهي گروهي از پاكترين و فداكارترين انسان ها بود، آن هم از سوي كساني كه خود را پاك و صالح ميدانستند؛ اما براي حفظ قدرت خود دست به يك«قتل عام» زدند و فرزند پيامبر خدا(ص) را همراه برادران، فرزندان و يانش كشتند؛ حتي از كشتن كودك شش ماهه هم كه تشنه بود و بيتاب، چشم نپوشيدند.
بعضي ظلمها و مظلوميتها اگر ياد نشود، فراموش نشود. بعضي از جنايتكاران اگر افشا نشوند، يك قديس معرفي ميشوند. اينجاست كه وظيفهي انسانهاي آگاه و وجدان بيدار، دفاع و همدلي نسبت به مظلوم و مبارزه و جبهه گيري عليه ظالم است. اين «ياد» و «همراهي»، به شكلهاي مختلف است و اشك و گريه، يكي از اين راهها است.
ما عزاداري ميكنيم زيرا:
- قدرشناسي از پيامبر،احترام و دوستي و پيوند با خاندان او وظيفهي ما مسلمانان است. اين چيزي است كه خود حضرت محمد(ص) از ما خواسته و ما را به دوستي با اهل بيت سفارش كرده است.
- سوگواري در فقدان يك عزيز، هم يك امر طبيعي است و عاطفي كه نشانرهندهي فعاليت احساسات و عواطف انساني است، هم نسبت به خاندان پيامبر اسلام؛ به ويژه نسبت به امام حسين(ع) و حادثه عاشورا، يك «دستور ديني» است.
- ما معتقديم كه حفظ مكتب و دستاوردهاي تعاليم پيامبر خدا، در سايهي زنده نگه داشتن «فرهنگ اهل بيت» بوده است. از آنجا كه حاكمان جور، پيوسته تلاش براي محو اين فرهنگ داشتند، عزاداري خود به خود رنگ سياسي و مبارزاتي هم گرفت. بعد سياسي در گريه و عزاداري، همان زنده نگه داشتن روحيهي مبارزه با ستم و تشكل انقلابيون شيعه با محوريت كربلا و شهداي عاشورا است. آن همه ثواب و پاداش كه براي آن ياد شده است، افزون بر جهات تربيتي و اخروي، به لحاظ آثار و بركات اجتماعي نيز ميباشد تا نقشهي ظالمان براي كتمان آن فاجعه ي بزرگ خنثي شود.