عزم راسخ امام حسين (عليه السلام)
سالار شهيدان در آغاز قيام به خوبي ميدانست كه سپاهيان سيهروي يزيد كمر به قتل او و ياران اندكْ شمارش بستهاند و مردم نيز او را ياري نخواهند كرد؛ زيرا اينان همان مردماني بودند كه به حضرت علي و امام حسن (عليهماالسلام) وفا نكردند و با امام حسين (عليه اسلام) نيز تا آن هنگام بيعت نكرده بودند؛ حتّي مردم كوفه و مقرّ حكومت علي (عليه اسلام) كه با آن حضرت بيعت كردند و در نماز جمعه و جماعت و سخنراني او حاضر ميشدند، بر ايشان و امام حسن (عليه اسلام) شوريدند. به چنين مردمي اعتمادي نبود؛ به ويژه آن كه در ميانه راه كربلا به امام حسين (عليه اسلام) خبر رسيد كه نماينده رسمي او يعني مسلم را در كوفه، غريبانه به شهادت رساندهاند.
امام حسين (عليه اسلام) با وجود همه موانع و مخالفت دوستان و خويشان، تصميم خود را براي ايستادگي در برابر يزيد گرفته و خويشتن را براي شهادت آماده كرده بودند. ايشان ميدانستند كه طبق شرايط ظاهري، راهي براي تشكيل حكومت نيست؛ گرچه ممكن بود از راههاي غير عادي مبارزه پيگير او ثمر بخش شود و آن حضرت بتواند حكومت عدل الهي را تشكيل دهد.
هنگام حركت سالار شهيدان به سوي عراق، «محمّد بن حنفيه» به ايشان عرض كرد: شما امام زمان و پيشواي كنوني من هستيد و پيروي از شما بر من واجب است؛ ولي پيشنهاد ميكنم كه در اين شرايط بحراني در مدينه نمانيد. نخست به مكّه برويد و در صورت آرامش اوضاع در همان جا بمانيد؛ وگرنه به يمن برويد؛ زيرا مردمِ آنجا روحيه انقلابي دارند. اگر در يمن هم آرامش نداشتيد، ديگر در جايي اقامت و توقف نكنيد؛ زيرا ممكن است دورتان را بگيرند و بر شما بشورند. از آن پس، از شهري به شهري سفر كنيد: «خَرَجْتَ من بلدٍ إلي بلدٍ».
سالار شهيدان در پاسخ فرمودند: «و الله لو لم يكن ملجأ و لا مأوي لما بايعت يزيد بن معاوية»۱؛ «اگر در مشرق و مغرب گيتي و شمال و جنوب آن برايم پناهگاه و جاي امني وجود نداشته باشد (و به ناچار از شهري به شهري و از روستايي به روستايي و از دريايي به دريايي سفر كنم) هرگز با اين حكومت ننگين سازش نخواهم كرد».
همچنين در پاسخ به پيشنهاد «وليد» درباره بيعت با يزيد فرمودند: «يزيد رجلٌ فاسقٌ، شارب الخمر، قاتل النفس المحرمة، معلن بالفسق و مثلى لا يبايع مثله»۲؛ «… مِثل من با فاسقي چون يزيد بيعت نخواهد كرد». در اينجا سخن از شخص يزيد نيست، بلكه چنين انديشههايي با انديشه حسيني سازگاري ندارد. بيعت يعني فروختن. موحّدي كه جان و مال خويش را به خدا بيع نموده و فروخته است، ميگويند با خدا بيعت كرد و ديگر مالك جان و مال نيست و اگر بدون اذن خدا در آن تصرّف كند، غاصب است.
سالار شهيدان در پاسخ به پيشنهاد «مروان بن حكم» نيز فرمودند: وقتي مردم دچار زمامداري چون يزيد شوند، بايد با اسلام بدرود گفت؛ «و علي الإسلام السلام إذ قد بليت الا قمة براع مثل يزيد»۳.
خلاصه آنكه عنصر محوري پيام سالار شهيدان، شخصيّت حقوقي انسان متعهّد و رهبر قيادي امّت است؛ يعني هر كه انديشه علمي و انگيزه عملياش مثل من است، با حكومت سلطه و ظلم كنار نميآيد و اين مطلب (مبارزه پيگير) تنها وظيفه من نيست، بلكه مسؤوليت همه افرادي است كه مثل من ميانديشند. نيز جريان مقابل من اختصاصي به يزيد ندارد؛ بلكه هر طاغيِ غاشمي كه مانند او مبتلا به جهل علمي و جهالت عملي است، بايد تأديب شود و از كاخ عزّت دروغين به كوخ ذلّت راستين هبوط كند۴.
سالار شهيدان كه وارث پيامبران اولواالعزم و جزو امامان اولواالعزم به معنايي كه ارائه شد است، براي براندازي نظام سلطهگر اموي مصمّم گشتند و دشواريها و خطرهايي چون تبعيد، مهاجرت، شهادت و اسارت خانواده و فرزندان را پذيرا شدند. حتّي به ايشان تهمت خارجي بودن زدند و آن حضرت (عليه اسلام) را آشوبگر و خرابكار خواندند. آن حضرت (عليه اسلام) در پاسخ به اين بهتانهاي ناجوانمردانه، در وصيتنامه رسمي خويش اعلام كردند: «إنى لم أخرج أشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً و إنّما خرجت لطلب الإصلاح فى أُمّة جدّى (صلي الله عليه و آله و سلم)، أُريد أن آمر بالمعروف و أنهي عن المنكر و أسير بسيرة جدّى و أبى على بن أبى طالب»۵؛ يعني من از همه تهمتهاي ياد شده منزّهام و از آنها تبرّي ميجويم. هدف سامي من، همان مقصود راقي پيامبران خداست و راه من نيز همان صراط مستقيم سلف صالحِ نبوّت و ولايت و امامت است.
هنگام ورود امام حسين (عليه اسلام) به مكّه، «عبد الله بن عمر» و «عبد الله بن عبّاس» به ديدار آن حضرت شتافتند تا او را از قيام برضدّ سلطه اموي منصرف كنند. ابن عمر به امام حسين (عليه اسلام) عرض كرد كه به مدينه برگرد و از وطن خويش و حرم جدّت، رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) بيرون مرو تا امويان براي تعرّض به تو بهانه و دليلي نيابند. در اين صورت، اگر هم با يزيد بيعت نكني، او به تو فرصت تجديدنظر خواهد داد.
سالار شهيدان در پاسخ فرمودند: من هرگز اشتباه نكردهام و اكنون، هنگام تقيه و سازش نيست. من تصميم صائب و صحيح گرفتهام و هزينه آن را ميپردازم: «أُفّ لهذا الكلام أبداً ما دامت السموات و الأرض. أسالك بالله يا عبد الله أنا عندك علي خطأ من أمرى هذا؟ فإن كنت عندك علي خطأ فردّنى فإنّى أخضع و أسمع و أطيع». ابن عمر عرض كرد: خداوند هرگز فرزند رسول خويش را در خطا قرار نميدهد؛ ولي ميترسم كه تو را به شهادت برسانند. حضرت سيد الشهدا (عليه اسلام) فرمودند: اگر تصميم به كشتن من گرفتند، مانند ابراهيم خليل (عليه اسلام) بر خدا توكّل خواهم كرد و او مرا پيروز خواهد كرد؛ «استبدلت بهم غيرهم و استعصمت بالكلمة الّتى قالها إبراهيم الخليل يوم أُلقي فى النار (حسبي الله و نعم الوكيل) فكانت النّار عليه برداً و سلاماً»۶.
پينوشتها ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ـ بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۲۹.۲ ـ همان، ص۳۲۵. ۳ ـ الفتوح، ج۵، ص۱۷.
۴ ـ امام راحل(قدسسره) نيز هنگامي كه از عراق تَسْفير و اخراج شد و امير كويت او را به كشور خويش راه نداد، عملا ً چنين فرمود: اگر مجبور شوم از فرودگاهي به فرودگاهي و از كشوري به كشوري سفر كنم، با رژيم منحوس پهلوي سازش نخواهم كرد؛ زيرا امام به قدرتي تكيه كرده بود كه حصن حصين است و غير از او پناهگاهي نيست؛ (لن تجد من دونه ملتحداً) (سوره كهف، آيه ۲۷). كسي كه خداوند پناهگاه و پشتيبان اوست، از تهديد دشمنان دين و سران كفر نميهراسد؛ گر چه همه جهانيان با او به ستيز برخيزند: هزار دشمنم ار ميكنند قصد هلاك گرم تو دوستي از دشمنان ندارم باك (ديوان حافظ). ۵ ـ بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۲۹. ۶. الفتوح/ج۵/ص۲۶. منبع: شكوفايي عقل در پرتو نهضت حسيني/آية الله جوادي املي/ص۱۹۶/نرم افزار كتاب خانه ديجيتال اسراء