سيرهي شهيدان دفاع مقدس
توكل به خدا
شهيد عرب نژاد از شهيد حاج مهدي كازروني، فرماندهي طرح و عمليات لشگر۴۱ ثارالله؛ پرسيد: چطور نيروهايت را بدون تلفات برگرداندي و حتي از دموكراتها اسير و غنيمت گرفتي؟ با لبخند گفت: من كاري نكردم؛ همه كارها را خدا كرد من فقط ذكر گفتم و خدا فقط كار كرد.«۱»
عمل به احكام و دستور هاي الهي
محمد سلفچگاني از همرزمان سردار شهيد مهدي زين الدين ميگويد: يكبار كه از قم ميآمد منطقه، وسط راه يادش ميآيد خمس پولش را پرداخت نكرده است. از همان جا بيدرنگ باز ميگردد؛ بعد از پرداخت خمس، راهِ رفتهرا دوباره در پيش ميگيرد.«۲»
نماز اول وقت
همسر شهيد حاج محمد ابراهيم همت: قبل از عمليات «مسلمبن عقيل»، يك شب حاجي به خانه آمد. سراپا خاك آلود بود. چشمانش از شدت بيخوابي ورم كرده و قرمز شده بود. فصل سرما بود و او به خاطر سينوزيت شديدي كه داشت، احساس ناراحتي مي كرد. وقتي وارد خانه شد، ديدم ميخواهد نماز بخواند. گفتم: لاأقل يك دوش بگير و غذايي بخور و بعد نمازت را بخوان. با حالت عجيبي گفت: من اين همه خودم را به زحمت انداختهام و با سرعت به خانه آمدهام كه نماز اول وقت را از دست ندهم؛ حالا چطور ميتوانم نماز نخوانده غذا بخورم؟
ولايت مداري
شهيد سيد مرتضي آويني در نامهاي به رهبر معظم انقلاب نوشته بود: ما با حضرت عالي به عنوان وصيّ امام امت(ره) و نايب امام زمان(عج) تجديد بيعت كردهايم و تا بذل جان در راه اجراي فرامين شما ايستادهايم؛ همان گونه پيش از اين دربارهي امام امت(ره) بودهايم… مابه جهاد في سبيل الله عشق ميورزييم و اين امري است فراتر از يك انجام وظيفه خشك و بيروح. اين سخن يك فرد نيست؛ دست جماعتي عظيم است كه به سوي حضرت شما دراز شده تا عاشقانه بيعت كنند. بسيارند كساني كه مي دانند شمشير زدن در ركاب شما براي پيروزي حق، از همان اجري در پيشگاه خدا برخوردار است كه شمشير زدن در ركاب حضرت حجت(عج)، و نه تنها آماده، كه مشتاق بذل جان هستند.
اطاعت پذيري
توي واحد اطلاعات عمليات، هيچكس نبود كه نظرش موافق عمليات باشد. هزار تا دليل آورديم براش. گفت: من همه اينا رو مي دونم، همه شونمبه شمخاني گفتم؛ ولي اون نظرش اينه كه ما به هر قيمتي كه شده، ارتفاع بيست و پنج، نوزده رو بگيريم. مي گفت: روي دست مافوق كه ديگه نميشه حرف زد.«۳»
نظم و انضباط
سردار قاسم سليماني ميگويد: در زمان جنگ، خط احمد كاظمي تميز ترين خط بود؛ خاكريز آن بيشترين ارتفاع را داشت؛ غذاي آن بهترين غذا بود؛ انضباط در همهجا به چشم ميخورد. در آرايش سلاحها در چيدن سنگرها… براي همهكس و همهچيز برنامه داشت و يك انضباط خاصي در كارهايش حاكم بود؛ نه اينكه انضباط خشك داشت، نه؛ همهچيز دقيق سرجاي خودش بود، و هزينه هايي كه انجام ميداد، هزينهي درستي بود.«۴»
راز و نياز شبانه
يكي از همرزمان شهيد مصطفي يوسفي ميگويد: زماني كه در فاو بوديم، مصطفي نيمههاي شب از خواب بر ميخاست و به سراغ دوستان نزديك خود ميرفت؛ تك تك آنها را صدا ميكرد و مي گفت: فلاني بلندشو با خداوند راز و نياز كن. فرداي قيامت همه ما گرفتاريم و محتاج يك عمل صالح! و لحظاتي بعد وجود پاكش غرق عبادت الهي بود.«۵»
برنامهريزي و استفاده از وقت
سيد كاظم مي گويد: رمز موفقيت حسين{علم الهدي} اين بود كه از كوچكترين فرصتش استفاده ميكرد و هرگز او را بيكار نميديديم. او براي همهي لحظات وقتش برنامهريزي مي كرد. يا مشغول مطالعه بود، يا ورزش ميكرد، يا در حال تدريس بود و يا كارههاي ديگر.«۶»
رعايت بيت المال
همسر شهيد برونسي: پسرم از روي پلهها افتاد؛ دستش شكست. بيشتر از من عبدالحسين هول كرد. بچهرا كه داشت به شدت گريه ميكرد، بغل گرفت، از خانه دويد بيرون. چادر سر كردم و دنبالش رفتم. ماتم برد وقتي ديدم دارد ميرود طرف خيابان. تا من رسيدم بهاش، يك تاكسي گرفت. در آن لحظه ماشين سپاه جلوي خانه پارك بود.«۷»
پينوشت هاــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. ذرهاي ترس/ص۶۶.
۲. افلاكي خاكي/ص۲۸.
۳. ساكنان ملك اعظم/كتاب كاوه/ص۹۴.
۴. .يادمان شهيد احمد كاظمي/ص۹۰.
۵. ره يافتگان/ ص۱۳۲.
۶. حاطرات شهيد سيد حسن علم الهدي/ص۹۸.
۷. ساكنان ملك اعظم/كتاب برونسي/ص۶۳.
منبع نوشته: ماهنامه شبستان انديشه/معاونت پژوهشي و آموزشي سازمان تبليغات اسلامي/شماره۳۷.