مدرنيته يك رويكرد و به عبارت دقيق تر يك تاريخ يا عهد تاريخي است. «آرنولد توئين بي» مورخ انگليسي قرن بيستم و نيز «اُسوالد اشپنگلر» فيلسوف تاريخ آلماني معتقد بودند كه آغاز عصر مدرن، «رنسانس» است. رنسانس نهضتي فرهنگي-ادبي بوده كه از اواخر قرن چهاردهم {و به اعتقاد «رنه گنون» متفكر معاصر فرانسوي از اواخر قرن سيزدهم} در ايتاليا آغاز گرديد. رنسانس به عنوان يك جنبش تفكري و فرهنگي و نيز به عنوان يك دورهي تاريخي از ويژگي هايي برخوردار است.
اما اينك ببينيم «مدرنيته» در لغت به چه معناست؟
واژه «مدرن» Modern از لفظ لاتيني Modernus و از قيد Modo مشتق شده است. در زبان لاتيني، Modo به معناي «تازگي، اخيراً، تازه، اين اواخر، گذشته اي بسيار نزديك» بوده است. ظاهراً كاربرد Modrn و Modernus در اين معنا به قرن ششم و پنجم ميلادي بر ميگردد. در حدود سال ۱۴۶۰ ميلادي كلمه Modern به معناي «امروزي» در زبان فرانسه به كار ميرفته است. واژگان «مدرنيست» و «مدرنيزه» در قرن هيجدهم در ادبيات عصر روشنگريِ نويسندگان انگليسي و آلماني مورد استفاده قرار ميگرفت. «فريدريش ويلهام هگل» فيلسوف پر آوازهي آلماني در «گفتارهاي تاريخ فلسفه»ي خود، بخش مربوط به آراء «فرانسيس بيكن» و پس از او را «فلسفه مدرن» ناميد. مورَخ تاريخ نامدار قرن نوزدهم فرانسه «ژول ميشله» و مهم تر از او «ياكوب بوركهارت» تاريخ نگار سوئيسي، رنسانس را آغاز عصري جديد (عصر مدرن) دانستند. «كريستوف كلر سلاريوس» نويسنده آلماني زبان، تاريخ بشر را به سه دوره «باستان»،«قرون وسطي» و دوران «مدرن» تقسيم نمود. قبل از اين ها «فرانچسكو پترارك» شاعر اومانيست ايتاليايي در قرن ۱۴ ميلادي، هزارهي ميان نابودي روم باستان تا دوران خود را «عصر تاريكي و ظلمت» ناميده بود. «ژول ميشله» فرانسوي در سال ۱۸۵۵ ميلادي با انتشار جلد هفتم كتاب «تاريخ فرانسه»ي خود كه اختصاص به رنسانس داشت، رنسانس را آنتي تز قرون وسطي دانست و تصويري تيره و تار از قرون وسطي ارايه كرد. «ياكوب بوركهارت» در كتاب «فرهنگ رنسانس در ايتاليا» فرد گرايي «انديويديو آليسم» را ويژگي عمده و شاخص تمدن رنسانس مي داند.
«شارلر بودلر» شاعر فرانسوي با نگارش مقاله «نقاش زندگي مدرن» (سال۱۸۴۵ ميلادي) كه دربارهي آثار «كنستانتين گايز» نقاش هم وطن خود نگاشته بود، اصطلاح «مدرن» را در محافل ادبي آن روز فرانسه بيش از پيش باب ميكند. «مارشال برمن» در كتابِ «تجربه مدرنيته» معتقد است كه «ژان ژاك روسو» نخستين كسي است كه واژه مدرنيست را به همان شيوههايي به كار ميبرد كه بعد ها در قرن نوزده و بيست رواج يافت. «برمن» معتقد است: «مدرن بودن يعني زيستن در يك زندگي سرشار از معما و تناقص. مدرن بودن يعني اسير شدن در چنگ سازمان هاي بوروكراتيك عظيمي كه قادر به كنترل و غالياً قادر به تخريب همهي اجتماعات و ارزش ها و جان ها هستند.»«۱»
پاورقيـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. برمن، مارشال/ تجربه مدرنيته/ مراد فرهاد پور/طرح نو/ص۱۱ و ۱۷
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
منبع كل نوشته: كتاب مباني نظري غرب مدرن/ نوشته شهريار زرشناس/ انتشارات كتاب صبح