زندگىنامه مقام معظم رهبرى
۱. دوران كودكى و رشد
او كه فقيهى وارسته نيز انتخاب و جانشينىشان را براى رهبرى انقلاب از عنايات خداوندى بر شمرده است، «۱» به سال ١٣١٨ در مشهد مقدس ميان خانوادهاى روحانى و پرجمعيت ديده به جهان گشود. «۲»از جانب پدر و مادر منسوب به علما و اهل فضل و دانش است، يكى از ديار آذربايجان و ديگرى از نجف آباد «۳»كه در مشهد رحل اقامت افكندهاند. منزلى كه در آن چشم به جهان گشود، خانهاى كوچك در محلهاى فقير نشين بود:
دوران كودكى ما بسيار در عسرت مىگذشت. . . وضع خانواده به طورى بود كه ما حتى هميشه نمىتوانستيم نان گندم بخوريم و معمولاً نان جو مىخورديم. من شبهايى از كودكى را به ياد مىآورم كه در منزل شام نداشتيم و مادر با پول خردى كه بعضى وقتها مادربزرگم به من يا يكى از برادران و خواهرانم مىداد قدرى كشمش يا شير مىخريد تا با نان بخوريم. . . . «۴»
آغوش گرم پدر و مادر تحمل سختىها را راحت مىكرد و هديههاى لطيف معنوى و هنرى محيط خانواده را سرشار از صميميت مىكرد و مادر آن ريحانه بهشتى، با پخش صوت خوش قرآن فرزندان را به گلستان داستانهاى پيامبران مىبرد.
وقتى ما بچه بوديم همه مىنشستيم و مادر قرآن مىخواند. خيلى هم قرآن را شيرين و قشنگ مىخواند ماها دورش جمع مىشديم و براى ما به مناسبت آيههايى را كه در مورد زندگى پيامبران هست مىگفت. من خودم اولين بار زندگى حضرت موسى، زندگى حضرت ابراهيم و بعضى پيامبران ديگر را از مادرم شنيدم. قرآن كه مىخواند به اين جا كه مىرسيد بنا مىكرد به شرح دادن. «۵»
علاوه بر اين گلستانِ ذوق مادر، ميزبان بچهها بود:
مادرم يك خانم بسيار فهميده، با سواد، كتابخوان، داراى ذوق شعرى و هنرى، حافظ شناس به معناى مأنوس بودن با ديوان حافظ و با قرآن كاملاً آشنا بود و صداى خوشى هم داشت. . . . غرض خانمى بود خيلى مهربان، خيلى فهميده و فرزندانش را هم مثل همه مادران دوست مىداشت. . . .
برخلاف مادرم كه خيلى گيرا و حراف و خوش برخورد بود، پدرم مرد ساكت آرام و كم حرف بود كه اين تأثيرات دوران طولانى طلبگى و تنهايى در گوشۀ حجره بود. «۶»
ايام خوشهچينى دانش:
پدر كه عالم دينى و ملاى بزرگى بود، براى تعليم فرزند، در سن پنج سالگى او را به مكتب فرستاد كه به علت خردى كودك چيزى دستگير او نمىشود جز خاطرهاى بد از ملا مكتبى – درست همان گونه كه در قصههاى قديمى تصوير شده است – و مكتب تاريك و بدون پنجره. تنها خاطرهخوشش اسكناسهاى پنج ريالى بود كه ملا به سيد مىداد تا به قرآن بمالد بلكه بركت پيدا كند.
در عوض از روز اول دبستان به عنوان روزى پر شور و شوق و خوب و شلوغ با خاطره بازيهاى كودكانه ياد مىكند. اهتمام پدر در تربيت دينى فرزند انتخاب يك مدرسۀ به اصطلاح غير دولتى را در پى دارد با معلمان و مديرانى بسيار متدين و برنامههايى دينىتر از معمول در روزگارى كه مدارس اصلاً برنامه دينى درستى ندارند و كسى توجهى به دين ندارد.
مادر كه خود فرزند روحانى بود و برادرانى روحانى داشت، عمامه پيچيدن را خوب بلد بود و فرزندان را عمامه به سر به مدرسه مىفرستاد گرچه اسباب زحمت بود كه جلوى بچهها و ناهماهنگ با آنها قبايى بلند و عمامه به سر داشته باشد، لكن با بازيها و رفاقت كودكانه جبران مىشد.
البته طلبگى و لباس طلبگى به هيچ وجه مانع از كارهاى كودكانه آن زمان نبود، يعنى هم عمامه سرمان مىگذاشتيم، هم وقتى مىخواستيم بازى كنيم عمامه را در خانه مىگذاشتيم به كوچه مىآمديم و با همان قبا بازى مىكرديم. . . «۷»
انتخاب اين لباس از طرف پدر، به دليل مخالفت با طرح متحد الشكل كردن لباسها از طرف رضا خان بود. وى لباس معمولى خودش را كه لباس طلبگى بود تنپوش فرزندان قرار داده بود.
نشان دادن علاقه و بروز استعداد از سوى او و يكى دو نفر ديگر از همكلاسيهاى پايان دوره دبستان، معلمشان را كه خودش هم طلبه بود بر آن داشت تا پيشنهاد تدريس كتاب جامع المقدمات – كتاب اول دورۀ درسهاى طلبگى – را به آنها بدهد. از اينجا چشمانداز آينده و انتخاب مسير آينده برايش روشنتر مىشود و مهمتر از آن جو خانواده بود كه اولين گزينه انتخابى آيندهاش را طلبگى قرار داده بود.
اين كه در آيندۀ زندگى خودم بنا بود چه شغلى را انتخاب بكنم از اول براى خود من و براى خانوادۀ من معلوم بود. همه مىدانستند كه من بناست طلبه و روحانى بشوم. اين چيزى بود كه پدرم مىخواست و مادرم به شدت دوست مىداشت. خود من هم علاقهمند بودم؛ يعنى هيچ بىعلاقه به اين مسأله نبودم.
ورود رسمى به حوزه پس از پايان دبستان در سن دوازده سالگى تنها فرصتى شبانه در اختيار او مىگذاشت تا دروس دبيرستان را به پايان ببرد.
دوران نوجوانى دورهى طلايى براى آموختن و ساخته شدن و ادب آموزى است كه با هيچ دورهاى قابل مقايسه نيست. جوانههاى شخصيت و ريشههاى معرفت در اين دوران در دل و جان انسان رشد مىكنند و در همين ايام است كه ايشان معرفت ايمانى را با ذكر و دعا به دل مىرساند.
من در دورۀ نوجوانى. . . به دعا و توجه و [ مانند ] اينها خيلى اهتمام مىورزيدم. آنچه آن وقت براى من مطرح بود و عملاً وجود داشت، اين بود كه اهل دعا و ذكر و دعاهاى مأثور و اعمالى كه وارد شده بود بودم. . . .
معرفت ايمانى با جاذبه فراوانش منشأهاى متفاوتى دارد. گاهى يك حادثه و گاهى آشنايى با بزرگى و گاهى هم پدر و مادرند كه چراغ ايمان را در دل مىافروزند و برخوردارى از پدرى عالم و مادرى پرورش يافته در دامن علم و سرشار از شميم معرفت بذر معرفت ايمانى را در دل او كاشتهاند.
آن وقت يادم است كه با مادرم – چون مادرم هم خيلى اهل دعا و توجه و اعمال مستحبى و اينها بود – مىرفتيم يك گوشۀ حياط كه سايه بود – منزل ما حياط كوچكى داشت -. . . آن جا فرش پهن مىكرديم. . . ساعتهاى متمادى اعمال روز عرفه را انجام مىداديم. هم دعا داشت هم ذكر و هم نماز. . . دورۀ نوجوانى من اينگونه بود؛ دورۀ انس با معنويات و با دعا و اينها. «۸»
اما معرفت استدلالى را بعدها با مطالعه كتب استدلالى كسب مىكنند؛ يعنى در طى دوران تحصيل طلبگى، ايشان پس از طى دروس مقدماتى و ادبيات عرب در مدرسه اسلامى و سليمان خان، تحصيل درس فقه را نزد پدر آغاز مىكنند و در مدرسۀ نواب دروس سطح را مدت پنج سال و نيم نزد اساتيدى چون ميرزا احمد مدرس يزدى، شيخ قاسم قزوينى، به پايان مىرساند. فلسفه را نزد آية ا. . . ميرزا جواد آقاى تهرانى و شيخ رضا ايسى مىخواند و از شانزده سالگى دروس خارج را با شركت در درس آية ا. . . ميلانى شروع مىكنند. سابقه و اشتهار نجف او را به عتبات عاليات مىكشاند، ولى با عدم موافقت پدر براى اقامت در عراق، پس از بازگشت راهى قم مىشود:
در قم تصميم گرفتم همۀ درسها را ببينم تا هر كدام را پسنديدم به همان درس بروم؛ همين كار را كردم. از ميان درسها يكى درس امام (ره) و بعد درس آيةاللّٰه مرتضاى حاج شيخ و بعد هم درس
آيةاللّٰه بروجردى را مىرفتم. در درس فقه و اصول حضرت امام شركت مىكردم و دروس فلسفه و شفاهم مقدارى از محضر علامه طباطبايى استفاده كردم. . . . «۹»
پاورقيــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱) . شيرازي،علي، پرتويي از خورشيد،قم،بوستان كتاب، ص ۳۵، بنقل از آية ا. . . احمدى ميانجى.
۳ ) . ١٠ / ٨ / ١٣٨٠ سخنرانى در نجف آباد.
۴) . قطبى – هادى، در سايه خورشيد، قم، انتشارات احمديه، ١٣٨١ ، ص ١٣ .
۵) . مقام معظم رهبرى، ۱۴ / ۱۱ / ۷۶، سخنرانى.
۶ ) . همان
۷ ) همان.
۸ ) . مقام معظم رهبرى، ١۴ / ١١ / ٧۶ .
۹) . قطبى – هادى، همان، ص ٢٢ .
منبع: كتاب انديشه سياسي مقام معظم رهبري. آيت قنبري. ناشر :زمزم هدایت
با تشكر از كتابخانه ديجيتال نور
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ادامه دارد…